گزارش خبری تحلیلی/

لزوم اصلاح‌ اصلاحات و نو اصلاح‌طلبی در نظر تاجیک و حجاریان

خورنا: مسائل و اولویت‌هایی نظیر جامعه مدنی که جزو مبانی اولیه گفتمان اصلاحات بوده‌اند باید همچنان جز اولویت‌های ما باشد اما شاید اشکال اساسی این است که اصلاح‌طلبان مفاهیمی را که طرح می‌کردند تعریف نکردند.

به گزارش خورنا به نقل از سلام نو، مطهره شفیعی طی گزارش در روزنامه آرمان نوشت:

این روزهای اصلاح‌طلبان مصداق روزهایی از سال ۷۶ است که سیدمحمد خاتمی با رای قاطع به عنوان رئیس‌جمهور هفتم انتخاب شد و گروهی که در آن سال‌ها خود را فاتحان انتخابات می‌دیدند، راه پرفراز و نشیبی را طی ۱۷ سال اخیر پیموده‌اند. راهی که طولانی و همراه با اشک‌ها و لبخندها بود. در اسکن ۱۷ سال حضور اصلاح‌طلبان چندین تیرگی دیده می‌شود؛ تیرگی‌هایی که شاید باید آنها را دست اندازهای مسیر اصلاح‌طلبی در این سال‌ها بدانیم. دست اندازی که نخستین آن در نخستین انتخابات شورای شهر رقم خورد و اصلاح‌طلبان سرمست از پیروزی بر رقیب راست در انتخابات ریاست‌جمهوری توانستند اکثر کرسی‌های شورای شهر را از آن خود کنند اما ظاهرا برخی نتوانستند دو پیروزی پیاپی را هضم کنند و اختلافات آغاز شد.

تا زمانی که تنور اصلاح‌طلبان گرم بود یعنی تا قبل از پایان دولت خاتمی در سال ۸۴، هر از چند گاهی اختلافاتی میان آنها پدید می‌آمد و گروهی بر طبل مخالفت با تصمیمات دیگر می‌زدند که البته آنچنان تاثیرگذار نبود و به دعوای داخل خانه تعبیر می‌شد البته بنزینی هم در این میان وجود داشت که هر از چند گاهی رقیب آن را برآتش اختلافات اصلاح‌طلبان می‌ریخت و خود گوشه‌ای به نظاره می‌نشست. ترور حجاریان و تفرقه اندازی در جریان اصلاح‌طلبی در سال‌های نخست فعالیت دولت اصلاحات را هم باید مزید بر علت دانست تا به تدریج نگاه برخی اصلاح‌طلبان به ماهیت اصلاح‌طلبی گروهی دیگر از خود دچار تردید شود.

اصلاح‌طلبان طی ۸ سال که سیدمحمد خاتمی بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه زده بود، توانستند پی به قدرت سازماندهی و همراه کردن مردم با خود ببرند اما از این نکته غافل بودند که در کنار نقاط قوت آنها بطور طبیعی نقاط ضعفشان هم دیده می‌شود و مردم بهترین ناظران بر این ضعف‌ها هستند. اصلاح‌طلبان اما ظاهرا باور نداشتند که خواست مردم طی سال‌های متوالی تغییر می‌کند و برای آنها دعواهای سیاسی با رقیب نه آب و نه نان می‌شود. آنها در سال‌های دولت اصلاحات متوجه این مهم نشدند که جامعه مدنی، مدینه فاضله اقشاری از مردم نیست که به نان شب خود محتاج هستند و برای آنها یک درآمد حداقلی به منزله بهشت برین است.

اصلاح طلبان زمانی متوجه شدند که در مسیر دچار اشتباهاتی شده‌اند که موعد انتخابات ریاست‌جمهوری نهم فرا رسید. دو اشتباه استراتژیک اصلاح‌طلبان را دچار مشکلی کرد که اگر در سخن مشکلات حادی نباشد اما در عمل سبب شد که آنها تا به امروز با کرسی‌های قدرت اجرایی خداحافظی کنند. فاتحان انتخابات ۷۶ به مغلوبان انتخابات ۸۴ تبدیل شدند و دلیل اصلی آن هم پیش بینی اشتباه از ذائقه مردم بود. آنها تصور می‌کردند مردم هنوز به کاندیدایی که با برند اصلاح‌طلبی وارد میدان شود اقبال نشان خواهند داد و رای خود را هزینه این جریان خواهند کرد البته این، یک موضوع بود اما مشکل اصلی به موضوعی مربوط می‌شود که ناشی از غرور آنهاست یعنی بر خلاف انتخابات سال ۷۶ با چند کاندیدا در انتخابات سال ۸۴ حضور یافتند که برخی اختلافات اصلاح‌طلبان را در این موضوع دخیل می‌دانند.

مهرعلیزاده، مصطفی معین و مهدی کروبی از طیف اصلاح‌طلبان خود را کاندیدا معرفی کردند و البته در آن زمان آیت‌ا… هاشمی‌رفسنجانی هم کاندیدا بود اما طیف اصلاح‌طلب به اشتباه او را کاندیدای جریان اصولگرا نامید و رقیب دانست. در پی این تشتت کاندیداها نتیجه ای که عاید اصلاح‌طلبان شد یک نام داشت و آن هم شکست بود. پس از این شکست بود که اصلاح‌طلبان نتوانستند به موضع و جایگاه نخست خود دست پیدا کنند؛ در این مدت نقشی که آنها برای خود تعریف کردند اصلاح امور بود که خود به خوبی می‌دانستند این اصلاح در خارج از قدرت کمی مشکل و با موانعی روبرو خواهد‌بود. در انتخابات سال ۸۸ هم اصلاح‌طلبان بار دیگر با دو کاندیدا حضور داشتند که نیازی به بازخوانی اتفاقات آن سال نیست.

از سال ۸۸ تا ۹۲ بیشتر اصلاح‌طلبان سکوت را بر هر فعالیتی ترجیح دادند و مشخص نبود چه برنامه‌ای برای آینده دارند تا اینکه موعد انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم فرا رسید و آن زمان بود که مشخص شد بازسازی درون جناحی دلیل سکوت ۴‌ساله اصلاح‌طلبان بوده است. در این سال آنها با اطلاع از کاندیداتوری حسن روحانی از کاندیدای خود یعنی محمدرضا عارف خواستند تا کنار برود چون اطمینانی به پیروزی او نداشتند و می‌دانستند با پشتیبانی و حمایت از کاندیدای اصولگرا البته بسیار میانه رو که شاید او را تبدیل به چهره فراجناحی کرده بود می‌توانند اقبال بیشتری کسب کنند. ۳ چهره روشنفکر اصلاح‌طلب در گفت‌وگوهایی به بررسی وضعیت موجود اصلاح‌طلبان، خطاهایی که داشتند و آنچه باید انجام دهند پرداختند.

حال و هوای این روزهای اصلاح‌طلبان

محمد رضا تاجیک از چهره‌های شناخته شده است که نقدی بر بسیاری از تحلیل‌هایش وارد نیست. او تحلیلگر سیاسی است و به خوبی به نقاط ضعف و قوت جریانهای سیاسی آگاه است. تاجیک به «نو اصلاح‌گرایی» تاکید دارد و به هفته‌نامه‌نون می‌گوید: من این روزها سخت دل مشغول تئوریزه کردن نوعی «نو اصلاح گرایی» هستم. این روزها بسیاری از خود می‌پرسند نیروهای اصلاح‌طلبان اکنون در کدام مرحله سیاسی قرار دارند؟ اقتضای نظری و عملی این مرحله چیست؟ در این شرایط کدامین گفتمان از استعداد و امکان استعاری و هژمونیک شدن برخوردار است؟ در مسیر یافتن پاسخی برای این پرسش‌ها عجالتا به این نتیجه رسیده‌ام که صرفا پس از ارائه تصویری مشخص از مرحله عمل سیاسی کنونی می‌توان در پرتو «تحلیل مشخص از شرایط مشخص ذهنی و عینی، داخلی و خارجی» به پیرایش و آرایش گفتمان خود همت گمارد و گامی به پیش در جهت تحقق اهداف و آرمانهای اصلاحی برداشت.

این استاد دانشگاه ادامه داد: در اثر همین تامل همچنین به این نتیجه رسیده‌ام که عبور از سر بی‌مهری و بی‌اعتنایی از توجه به مرحله عمل سیاسی و اقتضائات و استلزامات آن اولا ریشه در این انگاره دارد که سیاست و کنش‌های سیاسی بر یک الگوی از پیش حاضر و آماده تحویل بنا شده‌اند و تبع پیروی از مشی و منش مشخص و ثابت سیاسی حزبی و جناحی، رمز موفقیت یک جریان است. ثانیا بر نوعی فقدان تحلیل مشخص از شرایط مشخص استوار است و ثالثا نشان از نوعی عمل زدگی و روتین زدگی دارد.

وی درباره مولفه چهارم گفت: چهارمین دلیل، دلالت بر نوعی قدرت زدگی (قدرت به مثابه هدف) دارد اما چنان که به مثابه بازیگران آگاه و مسئول عرصه سیاست کنونی جامعه خود بپذیریم «این موقعیت است و نه فقط یک هسته کوچک که در لحظه‌ای معین قیام می‌کند و وضع موجود را با چالش مواجه می‌کند» باید به این «بی مهری»، «بی اعتنایی» شود و تاملی ره‌گشا بر تاریخ اکنون خود داشته باشیم.

نو اصلاح‌طلبی یا اصلاح‌طلبی نو؟

سعید حجاریان اما دیدگاهی مخالف تاجیک دارد چنانکه در ابتدا بحث اصلاح‌طلبی نو را مطرح می‌کند اما در نهایت نتیجه می‌گیرد که اصلاح‌طلبی برای اصلاح جا دارد نه برای نو شدن. این تئوریسین سیاسی به هفته‌نامه نون گفت که معتقدم اصلاح‌طلبی ادامه مشروطه خواهی است. ببینید مشروطه خواهی چه می‌خواست، مشروطه‌خواهان دنبال عدالتخانه بودند، دنبال اصلاحات اساسی و رفع تبعیض بودند. اینها شعارهای مشروطه بود. به نوعی می‌توان گفت اصلاح‌طلبی نو، مشروطه‌خواهی است پس اینطور نیست بگوییم نو اصلاح‌طلبی بلکه باید بگوییم اصلاح‌طلبی نو به نحوی مشروطه خواهی است. ببینید شاید بتوانیم بگوییم نوافلاطونی یا نوارسطویی اما نمی‌گوییم نو نو ارسطویی یا نو نو افلاطونی اما اصلاح‌طلبی به چه خاطر نو بود؟به نظر می‌رسد به خاطر اینکه شعارهای مشروطه خواهی الیتیسی بود و اصلا جنبش مشروطه خواهی الیتیسی بود. حجاریان ادامه داد: عدل مظفر یا همان عدالت شاهی، عدل شاهانه و مبتنی بر حکم شاهی بود. اصلاح‌طلبی تفاوتهایی با مشروطه خواهی داشت که شامل این موارد است: ۱- اینکه توده‌ای شد و از الیگارشی در آمد و جنبشی توده‌ای شد پس دوم خرداد جنبشی توده‌ای بود. ۲- شعارهای جدیدتری را مطرح کرد مثل شعار جامعه مدنی ۳- نوسازی سیاسی را مطرح کرد. توسعه سیاسی را مطرح کرد چرا که بستر جامعه فرق می‌کرد و قشر متوسط رشد کرده بود که به همین دلیل مطالباتشان هم فرق کرده بود به نحوی که مطالبات آنها با اقشار بالا فرق داشت. در دوم خرداد هم طبقات بالا و هم طبقات متوسط با هم همراه بودند و شعارها به مراتب رادیکال‌تر بود پس می‌توان گفت اصلاحات هنوز جا دارد برای اصلاح نه برای نو شدن چون نو شدن دیگر معنا ندارد.

شکاف سیاسی در جامعه ایران

یک استاد دانشگاه نظری میان آنچه حجاریان و تاجیک گفت، دارد و می‌گوید: کسانی که در انقلاب بودند، انقلاب را به پیروزی رساندند و در ساختار جدید نقش آفرینی می‌کردند، به درستی متوجه تغییرات شدند و دانستند که جامعه عوض شده است. نسل جوانی با اندیشه نو که طبیعتا‍ً با درک الگوی گفتمانی انقلاب و جمهوری اسلامی در پی انقلاب دوباره نبودند بلکه در پی ایجاد اصلاحات و تغییرات مطلوب در همین ساختار سیاسی بودند که نیاز به انقلاب دوباره و مجدد نباشد. احمد نقیب‌زاده ادامه داد: در اینجا نه رهبران حاکمیت بلکه کسانی که بیشتر ایدئولوژیک بودند، کمتر با فضای بیرون ارتباط داشتند و کمتر اهل اندیشه بودند، در مقابل این جریان قرار می‌گرفتند؛ چون بدنه جامعه مدنی هم که بایستی شکل می‌گرفت، شکل نگرفته بود، در جامعه توده واری که از نظر علمی همیشه مناسب ایدئولوژی‌های رادیکال و تندروی‌ها هستند کسانی که مایل به پذیرش تغییرات نبودند، به سراغ این جامعه توده وار رفتند. وی با اعتقاد به شکاف سیاسی در جامعه اظهار داشت: در آن مقطع به یک معنا شاید بتوان گفت که جامعه ایران از وسط نصف شد یعنی بخشی از جامعه ایران طرفدار اصلاحات شدند و بخشی از جامعه هم مخالف اصلاحات لقب گرفتند. این شکاف خطرناکی است و یک نشانه خوبی نیست. اگر یک نظام سیاسی بخواهد صرفا به گذشته نگاه بکند، طبیعتا بازنده است و کسانی برنده هستند که به آینده نظر دارند و چون این ضرورت پاسخ داده نشده است باید برای سرنوشت جامعه نگران بود.

آفت‌های یک جریان ۱۷ ساله

البته برای پی بردن به نیاز برای نواصلاح گرایی که مدنظر تاجیک بود با اصلاح سیاسی که حجاریان مطرح کرد بایستی به آفتهای جریان اصلاحات پرداخت که اکنون نظریه پردازان جریان اصلاحات را وادار به نظریه‌پردازی‌های جدید برای بقای آن کرده است. حجاریان در این باره می‌گوید: در دوم خرداد و در اصلاحات به شعار عدالت کمتر پرداخته شد. به چند دلیل؛ یکی اینکه ما شعار عدالت را نخستین شعار بیان نکردیم و در واقع شعار اصلی ما آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی بود. یکی هم به خاطر اینکه واژه منیپولیستی به نظر می‌رسید یعنی منظور از عدالت، عدالت توزیعی تعبیر می‌شد که با آزادی منافات داشت.

وی گفت: می‌خواهم بگویم به عدالت هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی جفا شده است. از لحاظ نظری دیدگاه ما نسبت به عدالت همان حرفهای سابق است اما عدالت معناهای جدیدی در دنیا پیدا کرده است که ما بی‌خبریم. به لحاظ عملی هم صدقه‌پردازی را گفته‌ایم یعنی گفتیم عدالت یعنی از خورده بگیر و به نخورده بده که معنای خیلی ابتدایی از عدالت است و اینگونه هم در نظر و عمل جفا به عدالت شده است. حجاریان ادامه داد: یک مساله دیگر که از آن غفلت کرده‌‌ایم، سازماندهی اجتماعی و همان بحث جامعه مدنی است. شاهد هستید که در دولت‌های نهم و دهم سازمان زدایی شد درست مثل آنکه می‌گوییم منابع گیاهی وقتی از بین می‌رود، خاک هم از بین می‌رود و فاجعه به وجود می‌آید. هر جا منابع گیاهی از بین رفته، سیل آمده است. این ضعف سازماندهی یکی از مشکلات اصلی است.

حجاریان برای فهماندن بهتر آفات اصلاح‌طلبی به گذشته و مقاله‌ای که نگاشته بود، بازگشت و گفت: من قبلا یک مقاله نوشتم به نام «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» و در آنجا گفتم یک رویکرد اصلاح‌طلبی که همیشه نگاهش به بالاست، و نگاهش توام با تایید است یا در اصطلاح می‌گویند کانفرمیست است. این نگاه می‌خوهد با لابی‌ها کارش را در دولت به پیش ببرد پس این اصلاحات چون کارش تمام شده، مرده است. این مقاله در آستانه مجلس هفتم منتشر شد که یک عده‌ای تایید کردند و عده دیگر گفتند حجاریان گفته است که اصلاحات مرد. حجاریان البته نافی لابی‌گری نمی‌شود و می‌گوید: البته لابی‌گری در هر جایی چه عرصه داخلی و چه عرصه خارجی عیبی ندارد. در عرصه جهانی هم می‌شود لابی‌گری کرد و اصلا لابی‌گری کاری جدی است و فنی برای خودش است اما لابی‌گری وقتی مطرح است که شما پشتوانه‌ای داشته باشید. اگر این پشتوانه نباشد این لابی‌گری راه به جایی نخواهد برد. وی افزود: برای همین گفتم اصلاحات مرد. یک عده گفتند حجاریان گفته که اصلاحات مرد که آنها بخش اول را گرفتند و بخش دوم را نفهمیدند.

اعتدال شعار اصلاح‌طلبی نبود

حجاریان اما در همین مسیر به شرایط کنونی هم پرداخت و گفت: اعتدال شعار اصلاح‌طلبی نبود اما اصلاح‌طلبان از این شعار استفاده کردند چرا که جامعه از حالت اعتدال خارج شده بود. اصلا اعتدال یعنی شروع کردن از نقطه صفر یعنی هر چه که تا الان شده بود از بین رفته و ما باید دوباره برگردیم به اعتدال تا ببینیم چه کاری می‌شود کرد. به قبل سال ۷۶ یا حتی قبل از مجلس پنجم باید توجه داشت البته دیگر جناح راست افراطی نمی‌تواند در عرصه خیابانها و… جولان دهد. الان روش‌ها تغییر کرده است.

احمد نقیب‌زاده هم معتقد است: برای پی بردن به آسیبها باید ابتدا مراجعه کنیم به درون جنبش اصلاح‌طلبی و اینکه چه کسانی آن را رهبری می‌کنند. ما شاهد تندروی‌هایی در دوره اصلاحات بودیم که نشان می‌داد نوعی لج و لجبازی و سیاست زدگی در کار است که با سیاست مداری متفاوت است. یعنی اگر آنها می‌خواستند به هر وسیله به اهداف اصلاحات برسند، می‌بایست خیلی بهتر عمل می‌کردند. وی گفت: نخستین کاری که باید صورت می‌گرفت، این است که شما نیروهایی که دارید را صرف تحقق هدف کنید نه صرف مقابله با حریف و این اشتباهی است که در روند اصلاحات اتفاق افتاد.

نقیب‌زاده اظهار داشت: من بارها این مساله را به آنها متذکر شدم که نیروهای سنتی را تحریک و تهییج نکنید چرا که آنها هم بالاخره بخشی از این جامعه هستند و روش صحیح این است که آنها رابا خود همراه ‌سازید. ژاپن چرا به این سطح از توسعه یافتگی رسیده است؟ دقیقاً به این علت است که در اصلاحات به مقابله با نیروهای سنتی و با جامعه فئودال نرفتند بلکه فئودالها را مامور سازندگی کشور کردند و نیروهای آنها را صرف سازندگی نمودند. اگر ما همین سیاق را در ایران عمل می‌کردیم، ببینید چه اتفاقی می‌افتاد. وی گفت: متاسفانه در ایران این نیروها تحریک شدند و بعد نیروهای اندکی هم که برای سازندگی در کشور وجود داشت صرف مقابله با این مقاومت‌ها شدند. شما وقتی وارد تقابل شوید، اگر مغلوب شدید دیگر حق گله‌گزاری ندارید.

چه باید کرد؟

حجاریان که آسیب‌های جریان اصلاحات را عنوان کرده، اکنون باید برای اصلاح آن هم پیشنهاد دهد که در این راستا اینچنین گفت: ما باید به تداوم فرصت‌ها فکر کنیم و همین طور به فرصت‌سازی برای مردم. از منظر سیاسی هم برای مجلس بعدی به نظرم شورای مشورتی و پذیرش آن توسط گروه‌های ۱۶ گانه راهکار درستی است که بسیاری از اصلاح‌طلبان می‌توانند در قالب آنها فعالیت کنند. وی گفت: امروز شورای مشورتی تلاش دارد تا امکان فعالیت‌ها و نقش آفرینی اصلاح‌طلبان را رصد و بر همان مبنا تصمیم‌گیری کند اما موانع هم هست. آنها باید تلاش کنند که سازماندهی را گسترش دهند و اساس کنش سیاسی اصلاح‌طلبان هم در گرو همین سازماندهی است.

حجاریان با بیان اینکه «شما تجربه یک دهه گذشته را دارید و دیدید که چون بعضی‌ها سازماندهی قوی داشتند، توانستند معادلات را به هم بزنند» گفت اگر تجربه اصولگرایان را در نظر بگیرید آنها با وجود اینکه اکنون در مجلس اکثریت را دارند اما در بین خودشان هم توافق ندارند و تا یک کلمه حرف می‌زنند جنگ قدرت بین آنها شروع می‌شود. در بین اصلاح‌طلبان اما به هر صورت یک توافق حداقلی وجود دارد نظیر آنچه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای مشورتی آقای خاتمی شکل گرفته است و باید از این توان حداقلی استفاده کرد.

محمدرضا تاجیک هم نظر خود برای اصلاح را اینچنین شرح داد: در یک تدوین اولیه و کلی من مفصل‌بندی گفتمانی می‌اندیشم که: ۱- از استعداد و امکان هژمونیک و استعاری شدن برخوردار باشد. ۲- چهره پرومته‌ای داشته باشد یعنی توام گفتمان /پادگفتمان، قدرت / نخبه‌ای، سنتی/ مدرن، ایرانی/ جهانی و… باشد. ۳- فراقانونی نباشد ۴- رهروان و همراهانش ، انسانهای آزاد و آزاداندیشی باشند که به حکم شأن انسانی خود مایلند رهرو راه باشند و هدفشان بیش از آنکه تسخیر قدرت باشد، تلطیف و تصحیح آن باشد. ۵- حامل و عامل سیاست راستین و مبتنی بر سوژه‌شدگی سیاسی آحاد جامعه باشد ۶- گستره «خودی»‌هایش بسیار فراختر از گستره «دگر»هایش باشد. ۷- روکش‌ و آستری اخلاقی و انسانی داشته باشد ۸- و دقایقش ناظر بر ساحتهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و… و توام معطوف به تقاضاها و نیازهای جامعه مردمان و جامعه نخبگان باشد.

احمد نقیب‌زاده نیز گفت: به نظرم مسائل و اولویت‌هایی نظیر جامعه مدنی که جزو مبانی اولیه گفتمان اصلاحات بوده‌اند باید همچنان جز اولویت‌های ما باشد اما شاید اشکال اساسی این است که اصلاح‌طلبان مفاهیمی را که طرح می‌کردند تعریف نکردند. برای مثال امروز و شانزده سال بعد از دوم خرداد از هر کسی می‌پرسیم مردم سالاری دینی یعنی چه متاسفانه نمی‌توانند پاسخ روشنی بدهند.