آبادانی ها و خرمشهری ها چگونه بازیگر عرصه اقتصادی منطقه آزاد شوند

خورنا: سازمان منطقه آزاد می تواند تدابری بیندیشد که اقشار بومی کم درآمد را در بحث اقتصادی منطقه مشارکت دهد…

اشاره: دکتر علیرضا اقبالی، اقتصاددان و رییس دانشگاه آزاد بین الملل خلیج فارس، از جمله متخصصان صاحب ایده در خصوص راهبردهای توسعه اقتصادی است. او یک سال قبل در گفتگویی با یکی از نشریات، پیشنهاد جدایی آبادان و خرمشهر را در قالب تشکیل یک استان جدید یا الحاق این دو شهر به منطقه آزاد اروند، به عنوان مناسب ترین راه توسعه آبادان و خرمشهر مطرح کرده بود. حال که به نوعی این پیشنهاد او محقق شده گفتگویی با وی ترتیب دادیم تا درباره اثرات اقتصادی منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر بر روی زندگی مردم منطقه بشنویم. هفته گذشته گزیده این گفتگو در فیدوس منتشر شد حالا متن کامل این گفتگو را می خوانید.

 جناب آقای دکتر اقبالی، دیدگاه شما نسبت به منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر چیست؟ آیا این اتفاق را مثبت می دانید یا منفی؟

به صورت نظری دیدگاه من در این خصوص مثبت است. به نظر من با توجه به سابقه این امر و نقش تبادلات مرزی در رفاه اجتماعی، منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر اقدام مثبتی است. اساسا تاثیر کاهش شاخص تعرفه روی شاخص قیمت مصرف کننده همیشه مثبت است. کارهای تحقیقاتی که من به صورت مستقل انجام داده ام این ایده را پشتیبانی می کند. عمده نگرانی و اشکالاتی که الان در این خصوص مطرح می شود اینست که سازمان منطقه آزاد که قبلا نتوانسته ۱۷ هزار هکتار را مدیریت کند الان چگونه می تواند ۳۲ هزار هکتار را مدیریت کند. این به مدیریت قضیه ارتباط دارد نه به اصل آن. شما ببینید نوع مدیرانی که در سال های گذشته به منطقه آمده اند استانداردهای لازم را حتی برای مدیریت یک اداره کوچک را نداشتند چه رسد به اداره منطقه آزاد.  بعضا تحصیلات مرتبط نداشتند، بعضا اصلا تحصیکرده نبودند و بعضا با رانت آمده بودند. لذا انتظار نداشتیم کسانی که خصوصیات فردی شان قابل توجه نبوده کار چشمگیری در این منطقه صورت بدهند. بنابراین اشکال عمده به مدیریت برمی گردد. خب کسانی که این ایراد را می گیرند تلاش کنند مدیر بهتری را بیاورند.

ببینید! کل منطقه ما (آبادان و خرمشهر) به لحاظ سایز جمعیتی به اندازه یکی از مناطق شهرداری تهران است. چگونه است که آنجا می توانند حتی مناطق جنوب شهری را توسعه دهند و آباد کنند اما اینجا نمی شود. خب، مدیری که می تواند آنجا کار کند را با امکاناتی انتقال دهید به اینجا. این خیلی ساده است. اما اصولا کاهش تعرفه به صورت نظری، روی شاخص رفاه مصرف کننده تاثیر مثبت می گذارد. من مقاله ای دارم در خصوص جهانی شدن و فقر که در آن نشان داده ام که در مورد ایران، افزایش نقش تجارت و یا کاهش نرخ تعرفه می تواند روی شاخص رفاه مصرف کننده تاثیر مثبت برجا بگذارد.

 

جناب دکتر، البته توجه دارید که این کاهش نرخ تعرفه در یک منطقه آزاد صورت می گیرد که تجربه نشان داده هزینه زندگی هم در آنها افزایش پیدا می کند و این شاید شاخص رفاه مصرف کننده را تحت تاثیر قرار دهد.

بله، درست است. یکی از مهمترین تاثیرات کاهش نرخ تعرفه اینست که بعضی از مشاغل از بین می رود. مثلا خیاطی هایی که مشغول کارند وقتی کت و شلوارهای خوب و ارزان قیمت خارجی وارد منطقه شود ممکن است شغل شان را از دست بدهند. اما من درباره برآیند وضعیت صحبت می کنم. کاهش تعرفه شاخص رفاه مصرف کننده را افزایش می دهد اما این خطر وجود دارد که در کنارش یک سری مشاغل از بین برود. مشاغلی که با صنایع داخلی و سنتی درگیر بوده اند ممکن است از بین بروند. مطالعه من در سطح کشور بوده و نه فقط یک منطقه. اما پدیده هایی که در منطقه خودمان در قالب یک جامعه صنعتی و تجاری مشاهده می کنیم- جامعه ای  که نقش کشاورزی در آن کمرنگ  است- این امکان را ایجاد می کند که یافته مطالعه ما در سطح کشور را بتوان به یک منطقه کوچک هم تعمیم داد.

 

در مصاحبه ای که سال قبل با هم داشتیم و در یکی از نشریات منتشر شد، گفته بودید چون استانداری خوزستان نمی تواند باعث توسعه آبادان و خرمشهر شود این شهرها باید به نحوی، حالا چه در قالب استان شدن و چه در قالب منطقه آزاد، از خوزستان تفکیک شوند. به نوعی این اتفاق با منطقه آزاد شدن کل منطقه افتاده است، درست است؟

ببینید! آن موقع من در شرایط بدی صحبت کردم. استاندار وقت آقای حجازی گرچه همشهری ما آبادانی ها بود اما نگاهش به آبادان خیلی کم بود. یا می توان گفت مساله اصلی تیم استانداری خوزستان، آبادان و خرمشهر نبود. الان می دانم که آقای مقتدایی چقدر به این منطقه توجه دارد. از کسی شنیدم که ایشان می گفت این منطقه مثل قلب من می ماند. بنابراین الان در یک شرایط آرمانی درباره نسبت آبادان و خرمشهر و استانداری صحبت می کنیم. اما همین الان هم معتقدم که باید از خوزستان جدا شویم. به این دلیل که مجموعه استانداری نمی تواند متولی توسعه آبادان و خرمشهر باشد. استانداری خوزستان با توجه به مشکلات عدیده ای که در کل استان دارد توان توسعه را ندارد. هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ توان نیروی انسانی ضعیف است. می دانیم که وزارت کشور از مدت ها پیش از نظر نیروی کارشناس شاغل ضعیف بوده و در دوره ۸ ساله آقای احمدی نژاد هم به شدت ضربه دیده، به طوری که معدود کارشناسان زبده این وزارتخانه یا بازنشسته شدند یا فرار کردند.

خب، اگر منطقه آزاد هم به حاشیه اروند محدود می ماند پس چه کسی متولی توسعه آبادان و خرمشهر می شد. به اعتقاد من فرمانداری در سال های اخیر بسیار ضعیف بوده و عملا دستش از توسعه شهری کوتاه شده است. قبل از اینکه شوراهای شهر در کشور تشکیل شود، فرمانداری ها برای خودشان نقش توسعه ای و عمرانی هم قائل بودند اما در این سال ها نقش شان کمنرگ شده است.

 

 شهرداری ما هم که توان مدیریت دفع آب های سطحی شهر را ندارد نمی تواند عهده دار این مسوولیت باشد. یعنی در مسائل ابتدایی و جاری خودشان درجا می زند. در این سالها غیر از کارهای روبنایی چه کاری در شهر انجام شده است. نمی گویم کار نمی کنند، اتفاقا شهرداری دارد کار می کند، اما نمی تواند موتور متحرکه رشد و توسعه شهر باشد.

 

پس توسعه آبادان و خرمشهر می ماند دست خدا. ضمن اینکه این نهادها اصلا پاسخگو هم نیستند چون متولی توسعه نیستند. در آن مصاحبه گفته بودم که همه دولت های پس از جنگ به دنبال حل مسائل آبادان و خرمشهر بوده اند. چرا؟ چون این شهرها نماد ناکارآمدی سیستم اجرایی کشور بوده است. مثلا آقای احمدی نژاد با این سوال مواجه بود که شما که می خواهید برای دنیا الگو بدهید اول یک الگوی برای حل مشکلات آبادان و خرمشهر ارائه کن. من بارها این را مصاحبه هایم گفته ام شما که می خواهی مسائل کل دنیا یا مسائل سرخپوست های آمریکا را حل کنی اول بیا مشکل فاضلاب آبادان را حل کن.

البته به نظرم این دولت ها دلشان می خواست که مشکلات این دو شهر را حل کنند. یادتان هست وقتی آقای احمدی نژاد به خرمشهر آمد و شعارهای مردم را شنید همانجا اعلام کرد که از این به بعد من خودم فرماندار خرمشهر هستم. اما دولت ها نتوانستند برای منطقه کاری کنند. چون آن قدرتی را که می خواستند برای توسعه اعمال کنند باید از آستین استانداری بیرون می آمد و استانداری ناتوان بود. نهایت اینکه، به نظر من استانداری، فرمانداری و شهرداری نمی توانند آبادان و خرمشهر متحول کنند. بنابراین باید یک نهاد تعریف می شد. من گفتم منطقه ای خارج از استان خوزستان باید به این منظور تاسیس شود. این منطقه می توانست استان جدیدی باشد و یا منطقه آزادی که متولی توسعه این دو شهر باشد و پاسخگو باشد. لذا من از رییس جمهور، از آقای شمخانی، از آقای فروزنده و از آقای ترکان به خاطر این تصمیم تشکر می کنم.

تا امروز نظام اداری شهرستان ما ادامه نظام اداری استان بوده. یعنی برای هر تصمیمی باید با استان هماهنگ می کردید حالا یا برای گرفتن بودجه یا کارهای اجرایی. با منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر این ارتباط قطع می شود و به نوعی این منطقه مستقل می شود. از طرفی می شود نظام اداری را کوچک و چابک کرد. خطری که سازمان منطقه آزاد را تهدید می کند اینست که بخواهند نظام اداری را گسترش دهند. باید برعکس عمل شود یعنی سیاست انقباضی اداری در پیش گرفته شود. مثلا به جای دو اداره تامین اجتماعی برای آبادان و خرمشهر، یک اداره ایجاد کنند که وظیفه تامین اجتماعی را در منطقه انجام دهد.

نباید سازمان منطقه آزاد به یک شهرداری چاق و چله و بی تحرک تبدیل شود. نیروهای سازمان باید کارشناس باشند نه کارمند. سازمان علی رغم اینکه حاکمیت پیدا کرده، باید برنامه ریز باشد. یک بدنه کم وزن و پر تحرک. اگر قرار است مهندس استخدام کند بهترین را استخدام کند.  اگر مدیر می آورد از دانشگاه های درجه یک، باهوش و با تجربه اجرایی بیاورد نه از دانشگاه درجه چندم و بدون تجربه اجرایی که زیرمجموعه اش را در حد خودش نگه دارد.

 

با منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر باید منتظر چه اتفاقات اقتصادی باشیم که در زندگی مردم منطقه صورت خواهد گرفت؟

 من ابتدا درباره مشکلات آن صحبت می کنم. طبیعی است که در ابتدای منطقه آزاد شدن، مشکلاتی برای اقشاری از مردم به وجود می آید چون شاخص پایه قیمت زمین در بخش مسکن و تجارت افزایش می یابد. اما من یک سوال طرح می کنم. فرض کنید ما به یک فرد بیکاری که در آبادان و خرمشهر زندگی می کنم بگوییم اگر در تهران یک فرصت شغلی برایت پیدا شود حاضری بروی تهران؟ اصلا فرد بیکار برای چه مهاجرت می کند به تهران؟ مگر قیمت مسکن در تهران پایین است؟ او می رود چون فرصت شغلی برایش وجود دارد و می تواند کسب درآمد کند. بنابراین نباید فقط به افزایش نرخ زمین فکر کرد و نگران شد؛ بلکه باید به افزایش فرصت های شغلی هم اندیشید. البته باید سیاست هایی را برای حل مشکل اقشار فاقد مسکن پیش گرفت.

اما به هرحال بخش مسکن در اقتصاد یک بخش استراتژیک است. چون وقتی قیمت مسکن شروع به حرکت می کند ده ها شغل را در پیرامون خود به حرکت در می آورد. از کارگر صفر گرفته تا یک متخصص سطح بالا. درواقع رشد وقتی اتفاق می افتد که سرمایه گذاری در بخش مسکن توجیه اقتصادی داشته باشد و این زمانی است که قیمت مسکن رشد کند.

حالا که آبادان و خرمشهر منطقه آزاد می شود باید چارچوب فکری مان را گسترده تر کنیم و به فراسوی منطقه خودمان، مثلا به بصره هم بیندیشیم. بصره از نظر اقتصادی بسیار از اهواز قوی تر است و سایز جمعیتی اش هم بیشتر است. بنابراین ما می توانیم به جریان های اقتصادی عراق و بصره وصل شویم. الان قدرت خرید عراقی ها افزایش پیدا کرده است. یک کارگر صفر عراقی در حدود ۷۰۰ دلار درآمد ماهیانه دارد. بنابراین می تواند بیاید آبادان یا خرمشهر خریدش را بکند و برود.

 

یکی از مشکلات آبادان و خرمشهر کاهش سایز جمعیتی این دو شهر پس از جنگ بود. قبلا رویهمرفته ۸۰۰ هزار در این منطقه ساکن بودند اما الان ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داریم. آنهایی که به این منطقه برنگشتند از اقشار پردرآمدتر بودند. الان عراقی ها باید جایگزین این کسر جمعیت شوند. یعنی پزشک های ما باید بیماران عراقی را ویزیت کنند. قنادی های ما باید شیرینی به عراقی ها بفروشند. درب و پنجره سازهای ما باید از بصره سفارش بگیرند. این فرصتی است که با منطقه آزاد شدن برای آبادان و خرمشهر به وجود می آید.

 

یکی دیگر از اشکالاتی که مخالفین منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر عنوان می کنند اینست که مثلا در کیش و قشم منافع اقتصادی غیربومی ها بیشتر منفعت بردند تا بومی ها. به نظر من کیش و قشم اصلا با ما قابل مقایسه نیستند. جمعیت کیش همین الان ۲۵ هزار نفر است. بومی های کیش ماهیگیر بود نه تاجر. ما به صورت تاریخی تاجرپیشه بودیم. اتاق های بازرگانی آبادان و خرمشهر جزو قوی ترین اتاق های ایران هستند. ما تجاری داریم که همیشه یک نگاهشان به آبادان است. البته تجار غیربومی هم می آیند اما ما تجار بومی هم داریم.

 

وقتی کسی سطح زندگیش بالا می رود به طور طبیعی انتظاراتش هم بالا می رود، مثلا لباس،  ماشین و محله اش را عوض می کند. ما در آبادان و خرمشهر محله ای برای این قشر ثروتمند نداریم. برای همین مهاجرت می کند به تهران که آپارتمان های شیک و مجللش اقناعشان می کند. البته قبل از جنگ در خرمشهر این محله داشت به وجود می آمد. یکی از کارهایی که منطقه آزاد باید سریعا انجام دهد همین است؛ یعنی ایجاد محله ای که ثروتمندان رغبت کنند ساکن آنجا شوند. من شخصا ده تاجر آبادانی را می شناسم که مایلند در آبادان زندگی کنند اما جایی متناسب با سطح انتظارات خود پیدا نمی کنند. اگر چنین محله ای در شهر وجود داشته باشند نصف املاکش را آنها می خرند. مثل شهرک هایی که در شمال ایران وجود دارد و نصف مالکانش تهرانی های ثروتمند هستند. اگر ثروتمندی در آبادان ساکن شود پولش را هم در همین شهر سرمایه گذاری و برای مردم شغل ایجاد می کند.

البته سازمان منطقه آزاد می تواند تدابری بیندیشد که اقشار کم درآمد منطقه را در بحث اقتصادی مشارکت دهد. مهمترین کاری که می تواند بکند اینست که آنها را متشکل کند. به صورت انفرادی آنها به یک دکه دار یا فلافل فروش تبدیل می شوند اما اگر در قالب شرکت های سهامی متشکل شوند می تواند بازیگر عرصه اقتصادی باشند. مثلا شبکه پیمانکاری محلی راه اندازی کنند و اتحادیه داشته باشند.

 

شما بر روی افزایش فرصت های شغلی تاکید بسیار دارید، این فرصت ها در کدام بخش ها ایجاد می شود و در چه بازه زمانی؟

طبیعی است بخش تجارت زودبازده تر است و فرصت شغلی هم بیشتر است. ما به طور تاریخی به دلیل درونگر بودن اقتصادمان با یک بخش تولیدی روبرو هستیم که استانداردهای تولیدش پایین تر از استانداردهای جهانی است یعنی هزینه اش بیشتر است. تفکری در کشور هست که می گوید تولید کن. اما تولید برای تجارت است. شما باید تولید کنید که بفروشید. تولید برای تولید، می شود همین صنعت اتوموبیل درب و داغان ما که باید یک دیوار دور کشور بکشیم که مبادا یک ماشین خوب وارد شود. فعال اقتصادی کسی است که بازار مبادله را بشناسد و بعد که دید تولید قابل رقابت است وارد این عرصه شود.

 

در این مسیر فعالان اقتصادی باید آموزش ببینند. در دنیای رقابت آزاد این طور نیست که شما امروز بتوانید تلویزیون بفروشید فردا بروید در بازار نشر و کتاب. ابتدا باید بازار را بشناسید و بعد وارد عرصه اقتصادی شوید. امکان سنجی اقتصادی باید از بازارشناسی شروع شود.

 

گرایش فوق لیسانس من ارزیابی پروژه های اقتصادی است، مهمترین مشکل بخش تولید کشور ما اینست که کارخانه هایی احداث کردند اما به بازارش فکر نکرده اند. چند وقت پیش از یک کارخانه فرآوری خرما بازدید کردم. سی میلیارد تومان در این کارخانه هزینه شده است. به نظر می رسد که تجهیزات مدرنی هم بکار گرفته است اما نتوانسته موفق باشد. طوریکه من که دکترای اقتصاد هستم حاضر نیستم مجانی صاحب این کارخانه شوم چون نمی توانم اقساطش را بدهم. پول زیاد، نمی تواند تولید را اقتصادی کند. مشکل در اقتصاد، تولید نیست فروش است. اما در مقابل از کارخانه ای هم بازدید کردم که با دو دستگاه ساده و اشتغال آفرینی برای ۲۰ نفر، سالانه ۳۰۰ تن صادارت داشته است. چون مالکش یک بازارشناس حرفه ای است.

 

شما در بخشی از صحبت هایتان گفتید که بعضی مشاغل داخلی و سنتی در این فرآیند جدید آسیب می بیند، بنابراین آیا همه باید سعی کنند راهی برای ورود به عرصه مبادلات خرده کالایی پیدا کنند؟

آنها می توانند در رده های مختلف مشاغل خدماتی و بازار قرار بگیرند و برای ورود به عرصه فعالیت های اقتصادی بزرگ تر تجربه اندوزی کنند.

 

بعضی نگرانند آن دسته از شهروندانی که توان ورود به عرصه بازار ندارند، تبدیل شوند به نیروهای غیرمولد اقتصادی که برای امرار معاش خود به ناچار مثل بومی های کیش و قشم شناسنامه شان را در اختیار چتربازان می گذارند تا پول اندکی دریافت کنند.

طبیعی است که این پدیده ممکن است اینجا هم رخ دهد. اما اگر از همان فرد بومی قشم که شناسنامه اش را در اختیار چترباز می گذارد بپرسید، حاضر نیست به زمان قبل از منطقه آزاد شدن قشم برگردد. ما در اقتصاد نظریه ای داریم به نام نظریه توزیع درآمد کوزنتس؛ مطابق این نظریه در مراحل اولیه رشد ممکن است نابرابری افزایش پیدا کند. اما با افزایش  نرخ رشد، نابرابری کمتر می شود.

ما در کشوری زندگی می کنیم با یک سیاست درآمدی نفتی. تورم بخشی از وجود این کشور است. در شرایط تورمی صاحبان دارایی پولدارتر می شوند. یعنی بدترین شکل ممکن. یعنی نفر در خانه اش نشسته و بدون اینکه کاری کند قیمت ملکش دارد افزایش پیدا می کند. اما آنکس که دارایی ندارد نان سفره اش کم و کمتر می شود. ما فقط می توانیم تبعات را کمتر کنیم.

 

منطقه آزاد شدن چه تاثیری بر زندگی شاغلان بخش دولتی و اداری و مستمری بگیران خواهد گذاشت، کسانی که حقوق شان افزایش پیدا نمی کند، وقت چندانی هم برای فعالیت در بازار ندارند اما هزینه های زندگیشان افزایش پیدا می کند.

خود من هم همین وضع را دارم. استاد دانشگاه هستم و حقوقم را وزارت فرهنگ می دهد. شکل ایده آل که امیدوارم به سمت آن برویم اینست که بنگاه های دولتی تبدیل شود به بنگاه های خصوصی. وقتی بنگاه خصوصی شد کارفرما بر اساس کارایی حقوق پرداخت می کند. شکل دیگرش اینست که سازمان منطقه آزاد شرایطی ایجاد کند که حقوق شاغلان اداری و دولتی بیشتر شود. می دانید حقوق معلمان در آبادان و خرمشهر در قبل از انقلاب بیشتر از حقوق معلمان شهرهای دیگر بود. به همین خاطر بهترین معلم ها در این شهرها بودند. می شود قوانینی برای این مساله تصویب کرد. ما باید به سمت این ایده آل ها حرکت کنیم.

 

پیش بینی می کنید در چه بازه زمانی منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر بتواند باعث توسعه اقتصادی و رفاه شهروندان در یک سطح قابل توجه شود؟

 اگر مدیریت منطقه بتواند مسائل داخلی منطقه را مدیریت کند امیدوارم در طول یک دهه این اتفاق بیفتد.

 

به نظر می رسد بعضی از مسوولین شهری و نمایندگان آبادان و خرمشهر استقبال چندانی از منطقه آزاد شدن این شهرها نکردند و بعضی ها هم مخالفت کردند، شما علتش را چه می دانید؟

 

طبیعی است که منطقه آزاد شدن چالش هایی را برای مسوولین محلی به وجود می آورد. به طور مثال در شرایط جدید ممکن است جایگاه شهرداری کمرنگ تر شود انتظار نداشته باشید آقای شهردار پایکوبی کند. اما نمی شود مصالح یک جامعه را به خاطر حفظ یک میز به خطر انداخت. این هم جالب این است که اغلب مسوولین مخالف منطقه آزاد شدن آبادان و خرمشهر، ریشه در جای دیگری دارند.