اَللّهُمَ صَلِّ عَلی علی بن مُوسَی الِّرِضا المَرُتَضی…

خورنا: این سرزمین مدت هاست انتظارت را می کشد؛ لحظه شماری می کند برای حضورت. بهانه ها دست به دست هم می دهند تا تو قدم در راه بگذاری، راهی بی بازگشت.

باید می آمدی تا باران احسانت بر این سرزمین جاری گردد، تا آهوان، سرگردانی و بی پناهی خود را بر مدار مهربانی تو آورند. باید می آمدی تا زمین خراسان به یمن قدومت بوی بهشت را استشمام کند و بارگاه نورانی و ملکوتی ات، قطعه ای از فردوس برین شود!
… و آمدی؛ آنگاه که کجاوه ات ایستاد، هزاران هزار مشتاق با چشمانی بارانی می نگریستند و دل به سویت سپردند تا آوای ملکوتی رضا چونان زلال جویبار در گوش جانشان جاری شود. لب باز کردی و نوایت جان ها را نوازش داد و … قلم ها به حرکت درآمد.
… کَلِمَهُ لاَ إلَه إلاَّ اللهِ حِصْنی، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أمِنَ مِنْ عَذَابِی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها؛ و نگاه کردی همه آنان را که کلامت را شنیدند و بر صفحات کاغذ سپردند تا تاریخ همیشه آن را به یاد داشته باشد. نگاهشان کردی، زلال و عمیق تا نه تنها کاغذها که جان ها کلامت را برای تاریخ بیان کنند.
کجاوه حرکت کرد و دل های مشتاقان به دنبالش!… کاش می ماندی، کاش میهمان همیشه ما می شدی، کاش…، اما نه این جا مقصد تو نیست، خاکی دیگر مشتاقانه تو را انتظار می کشد که وعده الهی حتمی است.
تو از نیشابور به طوس می روی، اما کلامت به سراسر تاریخ می رود و امامت را فریاد می زند. تو به طوس می آیی تا پنجره فولادت آهو بره ی دل هایمان را از غربت و اسیری درآورد و کلامت به سراسر تاریخ می رود، تا از ولایت عشق سیرابمان سازد. تو به طوس می آیی تا برای همیشه بمانی و نقاره ات آوایی باشد برای آرامش دل هایی که آمده اند تا پیوند بخورند و از حبس گناه به درآیند.آمده ای تا همیشه بمانی و میزبانان با گرده ای خمیده از شرم غفلت, اما سینه ای مالامال از یقین با نوای یَا مُعینَ الضُّعَفاء وَالفُقَر در مکتب تو درس عشق بیاموزند.
آمده ای تا همیشه بمانی و بوی کوچه های مدینه را با خود به این جا آوری، بوی عطر کوچه های بنی هاشم را!
و تو خوب می دانستی چگونه شکستن حصار دل هایمان را. تو آمدی تا یک گنبد طلا با صدها کبوتر قبله دل های لرزان مشتاق باشد و نجات دهنده دل های در دام تمایلات اسیر شده! این دست های محتاج، پهنه کرامت تو را استغاثه می کنند.
… و اینک که یک بار دیگر اسلام را از تزویر منافقانه نجات بخشیدی… باید می آمدی؛ برای افشای هرچه بیشتر تصویر ریاگونه مأمون، و برای ارائه اسلام زلال به جهانیان!
رضای اهل بیت، امام رئوف مهربان! برای ما دعا کن تا خدا به واسطه محبت شما به ما مرحمت کند و پای سرنوشتمان با خط سبز سیادت، بنویسد عاقبت به خیر!

روایاتی چند از امام رضا(ع):

– بعد از انجام‌ واجبات ، کارى‌ بهتر از ایجاد خوشحالى‌ براى‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌. (بحار الانوار ، ج‌ ۷۸ ، ص‌ ۳۴۷)
– ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضاى‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا. (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ ۴۶۹)
– هر کس‌ اندوه‌ و مشکلى‌ را از مؤمنى‌ برطرف‌ نماید، خداوند در روز قیامت‌اندوه‌ را از قلبش‌ برطرف‌ سازد. (اصول‌ کافى‌ ، ج‌ ۳ ، ص‌ ۲۶۸)
– ایمان‌ یک‌ درجه‌ بالاتر از اسلام‌ است‌، و تقوا یک‌ درجه‌ بالاتر از ایمان ‌است‌، و به‌ فرزند آدم‌ چیزى‌ بالاتر از یقین‌ داده‌ نشده‌ است‌. (تحف‌ العقول‌، ص‌ ۴۶۹)
– زمانى‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ ده‌ جزء است‌، که‌ نه‌ جزء آن‌ درکناره‌گیرى‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشى‌ است. (تحف‌ العقول ، ص‌ ۴۷۰)
– پنهان‌ کننده‌ کار نیک‌ (پاداشش‌ ) برابر هفتاد حسنه‌ است‌ و آشکار کننده‌ کار بد سرافکنده‌ است‌ و پنهان‌ کننده‌ کار بد آمرزیده‌ است‌. (اصول‌ کافى‌ ، ج‌ ۴ ، ص‌ ۱۶۰)
– از نشانه‌هاى‌ دین‌ فهمى، حلم‌ و علم‌ است‌، و خاموشى‌ درى‌ از درهاى‌ حکمت ‌است، خاموشى‌ و سکوت‌، دوستى‌ آور و راهنماى‌ هر کار خیرى‌ است‌. (تحف‌ العقول، ص ۴۶۹)
– بر شما باد به میانه‌روى در فقـر و ثروت و نیکى کردن چه کم و چه زیاد زیرا خـداوند متعال در روز قیامت یک نصفه خرما را چنان بزرگ نمایـد که ماننـد کـوه احد باشد. (بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۴۶)
– هر کس به یک مسلمان فقیر، طوری سلام دهد که متفاوت باشد با سلامش بر ثروتمندان، خداوند را در روز قیامت به گونه‎ای ملاقات می‎کند که خدا بر او خشمناک است. (مسند الامام الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۳۳۱)