روحانی کافی نیست، خاتمی را هم اضافه کنید!

خورنا: اصرار برخی اصول گرایان بر این که دکتر حسن روحانی را در زمره اصول گرایان قلمداد کنند و به استناد آن ، خرسندی اصلاح طلبان و اعتدال گرایان از پیروزی او را ناموجه جلوه دهند چند پرسش ساده را قابل طرح می سازد:

– اگر روحانی به عنوان یک اصولگرا وارد صحنه شد چرا در برنامه های خبری سیما و خصوصا پس از احراز نشدن صلاحیت هاشمی رفسنجانی از او و محمدرضا عارف به عنوان کاندیداهای  اصلاح طلبان یاد می شد؟
در آن زمان، نیاز داشتند بگویند: نگاه کنید! اصلاح طلبان هم در این انتخابات کاندیدا دارند ( و درست هم می گفتند) ولی وقتی روحانی پیروز شد ، برای این که نگویند اصلاح طلبان پیروز شدند ، مواضع قبلی شان را عمداً فراموش کردند.

– اصولگرا خواندن حسن روحانی بیشتر به استناد سابقه عضویت او در جامعه روحانیت مبارز صورت می پذیرد. این در حالی است که هاشمی رفسنجانی نیز عضو موسس همین تشکل است و می دانیم که از سال ۸۸ به این سو این دو به اضافه چند عضو شاخص دیگر مانند علی اکبر ناطق نوری و محسن دعاگو در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت نکرده اند.
دکتر روحانی در مصاحبه با ماهنامه همشهری ماه به صراحت به این موضوع اشاره کرده بود.

جعفر شجونی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت نیز در گفت و گو با روزنامه آرمان (۲۷ خرداد ۹۲)ضمن یادآوری این موضوع تصریح کرده است که پیام تبریک نخواهد فرستاد. با این وصف در این که خاستگاه  روحانی جامعه روحانیت است تردیدی وجود ندارد اما انکار نسبت او با هاشمی و خاتمی صداقت یا اطلاعات گوینده را زیر سوال می برد.

انتخابات 24 خرداد

– اگر حسن روحانی با تابلوی اصولگرایی وارد عرصه انتخابات شد چرا هیچ یک از تشکل های اصولگرا و حتی بخش سنتی این اردوگاه شامل جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و حزب موتلفه اسلامی از او حمایت نکردند و بعضاً به صورت رسمی آقای دکتر ولایتی را معرفی کردند؟ مهم تر این که چرا چند کاندیدا را به رقابت با او فرستادند؟ چرا روزنامه کیهان در روزهای آخر اصولگرایان را به باد انتقاد می گرفت و آنها را شماتت می کرد که چرا ائتلاف نمی کنید تا جلوی پیروزی اصلاح طلبان را بگیرید؟ اگر روحانی اصولگرا بود ائتلاف در مقابل او چه معنی داشت؟ اگر آقایان روحانی را اصولگرا می دانستند ،آیا بهتر نبود با خود او ائتلاف می کردند تا آرای رییس جمهور منتخب به ۳۰ میلیون ارتقا یابد؟!

– در تبلیغات انتخاباتی به تصریح و در مناظره ها به تلویح ،حسن روحانی متهم شد که گفتمان سازش را نمایندگی می کند. از این رو سعید جلیلی به عنوان سخنگوی گفتمان مقاومت در انتخابات معرفی و تبلیغ می شد. جلیلی البته خود اصطلاح «جریان تردید» را نیز به ادبیات سیاسی ایران اضافه کرد که نشان می داد بی میل نیستند حتی دکتر ولایتی را نیز از دایره اصولگرایی بیرون بگذارند. با این اوصاف روحانی چگونه در آن دایره جای می گیرد؟ چرا آقایانی که اکنون سنگ اصولگرایی روحانی را به سینه می زنند ، در آن زمان که او آماج حملات و اتهامات بود ، از وی دفاع نمی کردند و حتی خود به او می تاختند؟!

– نفی ادعای اصولگرایی دکتر روحانی البته  به منزله اصلاح طلب دانستن او -به معنی خاص کلمه- نیست. کما این که نه خود  چنین داعیه ای داشت و دارد و نه اصلاح طلبان. گزاره درست این است که او خود را نماینده گفتمان اعتدال می دانست و می داند و اصلاح طلبان با اعلام حمایت خاتمی و انصراف عارف ، نقش موثری در پیروزی او ایفا کردند.

این را نیز نباید از نظر دور داشت قطعا بخشی از آرای اصولگرایان (سنتی و نه رادیکال) به سبد روحانی واریز شد. هر چند که تلاش اصولگرایان رادیکال  برای مصادره روحانی از یک  منظر می تواند به سود او باشد. چه، شاید دست کم تا مدتی سراغ او نروند و او را نیازارند!

اصلاح طلب و اصولگرا و اعتدالی و هر اصطلاح دیگر را- که در جای خود و در معرفی و تبارشناسی بسیار هم مفید است -عجالتا واگذاریم؛ حسن روحانی هر یک از اینها که باشد یا نباشد با ارایه یک برنامه و گفتمان  مشخص موفق به جلب آرای ۱۹ میلیونی مردم ایران و کسب مقام ریاست جمهوری شد.

این گفتمان نه نسبتی با ماجراجویی در سیاست خارجی دارد و نه با ایجاد فضای امنیتی در داخل. نه نسبتی با اقتصاد دولتی دارد و نه نگاه سرهنگی به مقولات فرهنگی. اگر این گفتمان اصول گرایی است حسن روحانی اصولگراست و سیدمحمد خاتمی نیز در راس اصول گرایان قرار دارد و نام او را نیز باید به این فهرست افزود ؛ در این صورت برای گفتمان دیگر باید نامی تازه جُست.

منبع: عصر ایران