به یاد استاد بی تکرار، دکتر تقی وحیدیان کامیار، استاد ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد

و دکتر وحیدیان…

???و دکتر وحیدیان…
“مرگ ِ چنین خواجه نه کاریست خرد”
اهواز دانشجویش بودم ، دانشکده ی ادبیات، سال ۷۲، عروض و قافیه درسمان می داد و گلستان و‌معانی و بیان و بدیع و دستور و زبان شناسی.
…طرح تکبر در مرامش نبود، ساختارِ “درخت” را می مانست و همیشه های سبز را “ساده” می رویید و مثل عبور باد، هماره های وزیدن را سکونی دیگرگونه تر داشت. از تبار لحظه بود ، صمیمی، با چشم هایی زلال، با دست هایی روشن، و قلب و قلمی به غایت متبرک!
“طبله ی عطار را ماننده بود: خاموش و هنر نمای”، وآیینه، وقتی که شاد وشگفت، خجستگی را به تکرار می پراکنَد و می پراکنَد.
…ندیدم صدایش را حتی به ضرورت بلند کند، کوتاه می رفت و کوتاه می آمد، بزرگ بود و بزرگ، از آن بزرگ هایی که خورشید هر بامداد، حریصانه به دیدارشان بر می خیزد، و رود می رود و می رود تا به آن ها برسد.
…خیّر بود، آن روزها می شنیدیم که بسیار کسان از سخاوت صریح سفره اش سود می بردند.
…با گام هایی آرام، شکوهی، تا راهروهای دانشکده افتخار عبورش را بر خویشتن ببالند و ببالند.
و فروتنانه ترینِ لبخندها را مثالی بود شیرین….
….و رفت تا همگنان، تغزل ِنگاهش را به پیوستگی ِ دوستت دارمی ترد و زعفرانی به “تقطیعی” سلیس بنشینند، و تا ابدیت ِجدایی، “هجا”ی بوسه های رفتن را به تکثیری دلگیر بایستند!
…و رفت تا هماره ی دل کندن!
…و رفت تا هنوزِ دلدادگی!
…و رفت تا قنوت قناری های کوچ!
…و رسید آنگونه که رود، آنگونه که سرود وقتی که به دریا، وقتی که به عشق می رسد….
پروردگار پاک به دیگر سرای آیینه وآفتابش دهاد!
بهشت جاودان ماوایش!

دکتر حشمت اله پاک طینت?
گروه زبان و ادبیات فارسی استان خوزستان

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *