روایت بیپایان از رویدادها
رضا صادقیان
جعفر شیرعلینیا، پژوهشگر جنگ تحمیلی به دلیل برخی فشارها، کانال اطلاعرسانیاش که تحلیلهایی درباره جنگ ایران و عراق با نگاهی انتقادی بود را بست. گویا نوشتن تحلیلهای انتقادی به قبای برخی از سیاسیون فعلی خوش نیامده و با اعمال فشار نویسنده را متقاعد کردند دیگر ننویسد و درباره موضوعات مورد علاقهاش حرف نزند. اما میبایست و باید قبول کرد، بسته شدن این نگاهها هیچ کمکی به بازگو نکردن و نگفتنها نخواهد کرد.
رویدادها، حتی اگر صدها سد مقابل آنها قرار بدهیم و صدها کنترل روی آن بگذاریم، روزگاری بازگو خواهند شد. شاید امروز و با استفاده از نفوذ و قدرت بتوان مقابل گفته شدنها را بگیریم، ولی فردایی در نبود ما نگاههای تیزبینتری وارد میدان نقد و بازخوانی تاریخ خواهند شد، گریزی از این مسئله وجود ندارد. به واقع، همیشه شخصیتها و افرادی یافت میشوند که براساس دغدغههای شخصی و یا پروژههای تحقیقاتی به بخشهای مختلف تاریخ و روزگار سپری شده مردم در سالهای گذشته ورود کنند و روایت خاص خودشان را به مخاطب عرضه کنند. نگاهی به کتابهای منتشر شده و در حال انتشار درباره جنبش مشروطه، انقلاب اسلامی و پرداختن به ریشهها و بنیانهای نظام پهلوی و حاکمان آن نظم نشان از آن دارد که ما همچنان در حال نگریستن به رویدادهای سابق هستیم و روایت خودمان را درباره آن تحولات به خوانندگان ارایه میکنیم.
وقتی از «روایتی» سخن میگویم، یعنی درباره نگاه پژوهشگر در خصوص یک رویداد خاص تاریخی و اجتماعی حرف میزنیم، بحث تک روایت، درستترین تاریخنگاری و یا تنهاترین نگاه نیست. بنابراین چنین روایتی نه تنها بسته نیست، بلکه قبول کرده که نظرش در کنار دیگر سخنها خوانده و دیده شود، همچنین قبول کرده که امکان دارد دیدگاه وی درباره همان مسئله درست نبوده باشد و دارای ایرادها و کاستیهایی باشد. به عبارتی، جای نقد و نقادی نیز گشوده است و بیشک با چنین نویسندهای میتوان گفتگو کرد و برخی نکات را در جهت تکمیل مطالب به ایشان گوشزد نمود. ولی وقتی همین نگاه با محدودیتها و اعمال سلیقه از سوی سیاسیون روبرو میشود، بیتردید جای شیرعلینیا و محققان داخلی را گویندههای بیسواد شبکههای ماهوارهای، صدای آمریکا و کسانی میگیرند که حتی ذرهای به آرمانهای شهدا و هشت سال دفاع اعتقادی ندارند.
بستن و اجازه سخن نگفتن به اهل تحقیق، ناخواسته راه را برای کسانی دیگر میگشاید. افرادی که گاه با تحریف متون و یا به دست دادن داستانی به کلی دروغ، در پی تسخیر ذهن مخاطبان برمیآیند، هنگامهای که تسخر اذهان به هر روشی برای شماری از رسانههای بروز مرزی هدف اول و آخر باشد، بیتردید در زمان بازخوانی رویدادهای جنگ به سراغ چنین شیوههایی خواهند رفت و راست و دروغ را به هم میبافند تا گفتههای خویش را قابل پذیریش ارایه کنند. صدها و بلکه هزاران مورد از چنین به اصطلاح تاریخنگاریهایی در مورد تاریخ معاصر در شبکههای اجتماعی یافت میشود. وقتی عدهای بخاطر جذب مخاطب طراحی و آدرس مشابه یکی از خبرگزاریهای کشور را میدزدند و به جعل عناوین خبری اقدام میکنند، دور از ذهن نخواهد بود که افرادی دیگر به جعل تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و صدها مسئله دیگر بپردازند. ای کاش با اندکی دوراندیشی فضای نوشتن و اظهار نظر کسانی همانند شیرعلینیا را محدود نمیکردیم.