یک اشتباه و هزاران تاوان/پیش دبستانی ها قربانی می گیرند

آیا وقت آن نرسیده است که مسئولان آموزش وپرورش استان وشهرستان ها ،مردم را محرم دانسته وجهت فرونشاندن التهابات ناشی از پنهان کاری وسردرگمی در اجرای این طرح،بصورت شفاف وروشن جزییات جذب و معیارهای بکارگیری این نیروها به همراه اسامی نیروهای جذب شده،سوابق ومحل سکونت آن ها را در معرض افکار عمومی قرار دهند؟

خورنا | فرزاد شعبانی

نوشتاری از حمید حمیدی نسب دبیر آموزش و پرورش و عضو انجمن اسلامی معلمان

خانه شان دو سه خیابان پایین تر است. سی و اندی سال دارد. خسته و ناامید از جستجوی کار ،با اکراه دوسالی را به عنوان مربی پیش دبستانی در مدرسه ای سر کرده و سر بچه ها را برای دوساعتی در روز با نقاشی و طراحی مشغول می کرد، اکنون اما با طرح خلق الساعه جذب پیش دبستانی ها بصورت حق التدریس، ناباورانه خود را در هیئت معلمی در یکی از مدارس ابتدایی یافته است.
پایه پنجم را به او داده اند. گاه وبیگاه در می زند.کتاب های دختر پنجم ابتدایی ام را طلب می کند تا نگاهی به آنها بیاندازد و به قول خودش، خود را برای کلاس فردا آماده کند. بعضی وقتها هم راه حل مسئله ای را از من می پرسد. نگران وپر از استرس است، می گوید روز اول که ابلاغ در دست به مدرسه رفتم، سر از پا نمی شناختم اصلا باور نمی کردم در فاصله یک ماه زندگی ام این چنین زیر و رو شود،بیشتر شبیه یک قرعه کشی بود که در آن برنده شده ام.
خوشحالی اش اما چند روزی بیشتر طول نکشید.
می گوید:روز اول تدریس چندتا از بچه زرنگ ها سؤال بارانم کردند، فهمیدند که چیزی بارم نیست و واقعا چیزی از درس و مدرسه نمیدانستم. خیلی زود از چشم بچه ها افتادم، مرا تحویل نمی گیرند،سربسرم می گذارند و بی محلی می کنند، وقتی دستان دانش آموزان وسط درس بلند می شود از ترس بلد نبودن ،دنیا برسرم خراب می شود، دستپاچه می شوم،بچه ها متوجه حالات روحی وبهم ریختگی ام می شوند وبا نگاه های پر معنا و نیشخندهایشان خرد وتحقیر می شوم.کلاس شلوغ و پرسروصدا وپر تنش است،کلاس داری و روش برخورد با بچه ها را نمیدانم،مدیر ومعاونان از شلوغی کلاس عاصی شده اند وگاه و بیگاه طعنه می زنند.
درونم پر از دلهره وآشوب است، گاهی وقت ها به بهانه ای به گوشه ای خلوت پناه می برم تا شاید با اشک ریختن بتوانم اندکی ازغم ها ، سرخوردگی و تحقیرهای تلنبار شده درونم را کم کنم.
به او می گویم:چرا رفتید؟ هم خود را متلاشی می کنید و هم آینده ی این کودکان را. سؤالم تلخ وبی روح است.با طعنه می گوید شکمتان سیر است وبا لحنی حاکی از خشم ادامه می دهد:من هم مثل بقیه حق زندگی دارم، من هم شهروند همین جامعه ام، من هم حق دارم کار کنم و درآمدی داشته باشم، چقدر باید چشمم به دستان پر منت پدر و برادرانم باشد. از حرفم دلخور می شود،
یک خداحافظی می گوید و می رود، من می مانم وانبوهی از سؤالات بی جواب.
خوانده ام عزیزی از اصحاب رسانه و سیاست در اشاره به شیوه ها و سازوکارهای طرح جذب ۲۰۰۰ پیش دبستانی به صورت حق التدریس ، آن را نقطه سیاهی بر پیشانی آموزش و پرورش خوزستان تعبیر کرده است، من معتقدم تعبیر نقطه سیاه برای طرحی این چنین پرحرف وحدیث و جنجالی، نه تنها نارسا که یک نوع تقلیل امر است،آن هم در استانی چون خوزستان که کارنامه عملکردهای مسؤلینش«چندان» نقطه سفیدی ندارد که بخواهد سیاه شود. طرح جذب براستی آزمونی بود برای آموزش وپرورش خوزستان که بی برنامه گی ، بی نظمی ،بی انضباطی ودر یک کلام دست خالی بودن مسؤلان متولی، دستگاه آموزش وپرورش استان را عریان کرد وبه مردم نشان داد برخلاف فرمایشات مقام معظم رهبری که عدالت را سرلوحه دغدغه های همیشگی نظام اسلامی میدانند، هنوز که هنوز است در سیستم اداری واستخدامی استان در بر پاشنه تبعیض،خویشاوند سالاری وقوم بازی می چرخد، وگرنه چه توجیهی دارد که در برابر درخواست مردم مبنی بر اعلام جزئیات جذب و مبنای استخدام ها سکوت کرده، بعد از گذشت بیش از یک ماه از موضوع وحضور افراد جذب شده در کلاس های درس، از انتشار اسامی جذب شده ها به بهانه های گوناگون طفره رفته ودر برابر سیل اعتراضات ونارضایتی ها لب می گزند و شفاف سازی نمی کنند.
راقم این سطور معتقد است اگر موضوع اخیر را در کلیت آن بررسی کنیم و روند جذب را در کنار نتایج بعدی آن بر تعلیم وتربیت به کنکاش نهیم آن گاه موضوع جذب نه یک نقطه سیاه که افتضاحی به تمام معنا و تیر خلاصی بر پیکره ی آموزش وپرورشی است که پیشاپیش و جدا از مسئله جذب خود در حال احتضار است. پیش بینی نتایج این طرح که در هیاهوی اعتراض ها مغفول ماند وحساسیتی برنیانگیخت البته کار چندان سخت یا معادله پیچیده ای نیست، کافی است،حساب کنیم که اگر میانگین تعداد دانش آموزان یک کلاس ابتدایی را در خوشبینانه ترین حالت ۲۵ نفر در نظر بگیریم آن وقت ما ۵۰/۰۰۰ تن دانش آموز، آن هم در مقطع حساسی چون ابتدایی را درکلاس هایی نشانده ایم که معلمان آن کلاس ها اکثرا تخصص هایی نامرتبط با آموزش وپرورش دارند،هیچ آموزشی در زمینه تدریس و و فنون آن ندیده اند وبا الفبای آموزش وتدریس ناآشنا هستند، آن هم در استانی چون خوزستان که
دردهایی چون دوزبانگی، آمار بالای ترک تحصیل، افت شدید و وحشتناک کیفیت آموزشی و به لطف عشق جنون آمیز ونامحدود مسؤلان به ارائه آمار و میانگین های قبولی بالا و سربرآوردن پدیده ی رو به گسترش قبولی های کاذب ، آموزش و پرورش استان را بی رمق کرده و به خاک سیاه نشانده است.

بی شک نتیجه حتمی این قبیل راهکارهای غیر علمی تامین نیروی انسانی برای دستگاه عظیم وحساسی چون آموزش وپرورش در چند سال آینده خود را نشان خواهد وموج عظیم دانش آموزانی فاقد سواد ودانش لازم ،سیستم آموزشی استان را با چالشی سهمگین روبرو خواهد ساخت.
حال با این وضعیت آیا مدیران ومسؤلان حاضرند به افکار عمومی جامعه جواب دهند که:
آیا مدیران آموزش وپرورش استان و شهرستان ها در اجرای طرح مذکور،بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی را مدنظر قرار داده اند وبه فرمایشات ایشان که (ملت حق دارد اولین چیزی را که از مسئولان انتظار دارد وتوقع می رود ملاحظه عدالت باشد) عمل کرده اند؟

مسئولین استان برای بیکاری گسترده جوانان که در ماجرای جذب حق التدریس ها خودنمایی کرد و بازار کاری که روز به روز منقبض تر وکوچکتر می شود و امنیت اجتماعی جامعه را به چالش می کشد چه تدبیرهایی اندیشیده اند وچه راهکارهایی طرح کرده اند؟

آیا وقت آن نرسیده است که مسئولان آموزش وپرورش استان وشهرستان ها ،مردم را محرم دانسته وجهت فرونشاندن التهابات ناشی از پنهان کاری وسردرگمی در اجرای این طرح،بصورت شفاف وروشن جزییات جذب و معیارهای بکارگیری این نیروها به همراه اسامی نیروهای جذب شده،سوابق ومحل سکونت آن ها را در معرض افکار عمومی قرار دهند؟

کودکان و دانش آموزان این خطه چگونه وبا کدام معلمان آموزش دیده ومتخصص قرار است درس بخوانند و دانش ومهارت کسب کنند وبا همتایان خود در دیگر استان ها رقابت نمایند.
چرا باید مردم چوب بی تدبیری ها و ضعف وناتوانی مسؤلان دراقناع، چانه زنی و مطالبه وزارت آموزش وپرورش نسبت به تامین نیروی انسانی لازم وبه موقع را بخورند.
چرا آموزش وپرورش استان باید جور بیکاری وحشتناک و گسترده که نتیجه کم کاری و ناتوانی دستگاهها وسازمان هایی خارج از آموزش وپرورش دراستان است را بدوش بکشد وآیا دیگر دستگاهها حاضرند این چنین سهمی در حل معضل بیکاری در استان داشته باشند.
در این وضعیت مسؤلان آموزش وپرورش ما چگونه می خواهند شعارهای رنگارنگ و وعده های نخ نما شده خود مبنی بر بهبود استاندارد ها وشاخص های آموزشی و ارتقای رتبه کنکور سراسری خوزستان به پای استان هایی چون تهران، اصفهان و…….را عملی کنند.

با خود می گویم اگر در کنارجامعه ای مطالبه گر ، مسؤلینی داشتیم که ذره ای تعهد و احساس مسؤلیت در خود حس می کردند آیا نباید شاهد عذر خواهی و استعفای دهها مدیری می بودیم که این چنین از نجابت و صبر وتحمل مردم سؤاستفاده کرده ودر نظامی برآمده از دل انقلابی شکوهمند که شعار محوری آن برقراری عدالت اجتماعی است اعتماد مردم به سیستم اداری و قوانین مملکت را خدشه دار می کنند.
راستی تا کی باید بازیچه دست مسؤلینی شویم که نه براساس شایستگی و لیاقت که بر پایه رابطه ها و وابستگی های سیاسی و قومی بر صندلی های گوناگون قدرت و مسؤلیت چنبره زده اند اما در برابر عملکردهای خود مسؤل نیستند و با اقدامات نسنجیده و غیرعلمی خود آتش به جان ما و آینده فرزندان ما می زنند.
چگونه باید به این مسؤلان نامسؤل فهماند که مدیریت آموزش و پرورش استانی چون خوزستان با همه بحران ها و مشکلاتش، دستمال کشیدن بر گرد و غبار نشسته بر صندلی معلم روبروی عدسی دوربین نیست،بلکه همانطور که رهبر انقلاب فرمودند مردانی می طلبد که جهادی فکر کنند وجهادی عمل نمایند.

حمید حمیدی نسب