تبعیض رسانه‌ای بدعتی نامبارک در استان خوزستان/لطفاً استاندار خوزستان به این مسئله ورود کند

دولت تدبیر و امید نماینده گفتمانی است که در شعارهای انتخاباتی خود به وجود مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی همیشه اذعان داشته است و بالطبع مردم خوزستان نیز با دیدن چنین خط و مشی‌های مترقی در دولت دوازدهم، رأی ۵۷ درصدی به دکتر روحانی داده‌اند

خورنا- احمدرضا رستمی: در حالی که روز گذشته محمود واعظی رئیس نهاد ریاست جمهوری به منظور بازدید از پایانه‌های چذابه و شلمچه و همچنین شرکت در ستاد اربعین استان به اهواز سفر کرده بود، وقوع یکسری اتفاقات عجیب و غیر قابل باور این سفر یکروزه را تحث شعاع حواشی خاص خود قرار داد.

اتفاقاتی که واقعا امروزه نیاز به یک بررسی کارشناسانه به منظور هویدا شدن تمامی زوایای پنهان و آشکار آن احساس می‌شود زیرا سپردن آن به فردا و فرداها واقعا دیر است.

اصل ماجرا از این قرار بود که خبرنگاران نزدیک به ۱۰ رسانه مطرح استان به عادت مألوف گذشته روز قبل از بازدید از طریق سامانه اطلاع رسانی استانداری خوزستان از این بازدید مطلع و صبح روز بعد به منظور پوشش خبری این رویداد همراه با یک دستگاه ون استانداری به منطقه اعزام می‌شوند ولی در هنگام ورود خبرنگاران به منطقه چذابه رویت یک اکیپ جداگانه خبری متشکل از چند رسانه خاص که گویا به منظور پوشش خبری این بازدید از سوی مسئولین گزینش شده بودند تعجب خبرنگاران تازه از راه رسیده اهوازی را برانگیخت و البته شگفتی‌‌ها زمانی بیشتر شد که اطلاع حاصل شد این جماعت گزینش شده با یک ماشین اختصاصی و کارتهای‌ شناسایی مخصوص تردد در این خصوص هم مجهز شده‌اند بطوریکه با وجود این کارت‌ها بهتر می‌توانستند فعالیت رسانه‌ای‌ در سطح پایانه‌‌های مرزی چذابه و شلمچه داشته باشند در صورتی که دیگر رسانه‌ها فاقد چنین کارتهایی بودند.

البته شنیده‌ها نیز حاکی از آن است که در هنگام ورود جناب آقای و‌اعظی به اهواز نیز تنها همین چند رسانه خاص اجازه حضور در فرودگاه و پوشش خبری را پیدا کرده بودند و تلاش دیگر رسانه‌ها در این زمینه هم علیرغم داشتن کارت خبری از رسانه‌های خود ناکام مانده بود.

در ادامه بالا گرفتن اعتراضات خبرنگاران به این حرکت تبعیض آمیز و درخواست توضیح از سوی مسئولین استان، پرده از راز این ماجرا برداشت.

گویا ماجرا از این قرار بوده که از مرکز به استان توصیه ها و تاکیداتی شده که در این سفر تنها چند رسانه خاص، مجاز به پوشش خبری از این بازدید بوده و دیگر رسانه های استان اجازه پوشش رسمی از این واقعه را ندارند که به واقع این مطلب مصداق این را دارد که در خوزستان تنها چند رسانه‌ دارای ژن خوب و علیه‌السلام بوده و دیگر رسانه‌های استان به زعم این مرکز نشینان فاقد استانداردهای لازم در این خصوص بوده و بالطبع باید از دایره پوشش این خبر خارج شوند.

البته این مطلب را نیز باید اذعان کرد که روابط عمومی استانداری در مقابل این ابلاغ ظالمانه مقاومت‌هایی را نیز از خود نشان می‌دهد، اما وقتی که سنبه مرکز نشینان پر زورتر باشد بالطبع استدلال‌های منطقی آنها نیز راه به جایی نبرده و مجبور به عقب‌نشینی در مقابل این تبعیض رسانه‌ای می‌شوند و بدین صورت می‌شود که حرمت صاحبخانه فدای تصمیم‌گیری‌های یک‌جانبه عقل کل‌های مرکز‌نشین می‌شود و غالب رسانه‌های استان تنها به یک دلیل و آن اینکه چون علاوه بر پوشش خبر، کار تفسیر رویدادهای خبری را نیز انجام می‌دهند و از انعکاس رباتیک خبری استنکاف می‌کنند در پوشش این رویداد نامحرم شناخته شده و این چنین مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند.

اگر چه بار دیگر روابط عمومی استان با وساطت خود سعی در ساماندهی مسئله می‌کند و تا حدی نیز شرایط را در این خصوص مهیاء می‌کند ولی از آنجائیکه این قضیه مصداقی براین ضرب‌المثل است که «خانه از پای بست ویران است و خواجه در بند نقش ایوان است» کار روابط عمومی استان همانند تجویز یک داروی مُسکن برای یک عارضه خطرناک می‌باشد، که این دارو بدون داشتن فواید درمانی تنها نقش کاهش درد را برای مدت کوتاهی ایفا می‌کند در صورتی که باید ریشه‌های پیدایش این نگرش‌های زشت و خطرناک را خشکاند نه اینکه با این وساطت‌ها بخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم.

بنابراین از آنجا که قبول چنین شرایطی برای ادامه کار از شأن خبرنگاری به دور بوده و به هیچ عنوان نمی‌توانست خاطر مکدر خبرنگاری را که تنها به نیت انجام وظیفه که همان اطلاع‌رسانی صحیح و صادقانه به مردم است را پاک کند لذا خبرنگاران بازگشت به اهواز را بر تحمیل خود به هر قیمتی در این رویداد ترجیح می‌دهند.

البته این نکته را نیز باید گفت که اینگونه لگدکوب کردن حرمت صاحبخانه‌‌ توسط مهمان، تنها منحصر به این مورد نیست بلکه به کرات طی این چند ساله اخیر در رویدادهای مختلف خبری خوزستان مسبوق به سابقه بوده، اما چون در بیشتر مواقع وجود حجب و حیای خاص خوزستانی و همچنین اضطرارهایی که گاه در بحث لزوم حمایت از دولت در بزنگاههای خطیر و سرنوشت‌ساز پدید می‌آمد، مانع میشد که از سوی رسانه‌های استان نسبت به این توهین‌ها و تبعیضات در حد یک مینیممی عکس‌العمل یا گله‌گذاری صورت بگیرد و گرنه در بیشتر مواقع در بحث سفرهای استانی دولت کم و بیش شاهد چنین رفتارهای تبعیض آمیزی از سوی این به اصطلاح طرفداران جریان آزاد اطلاعرسانی بوده‌ایم، کسانی که نه تنها فریادهای روشنفکری و اصلاح‌طلبی آنان مخصوصاً در طول دوره تبلیغات انتخاباتی، گوش فلک را کَر کرده بود بلکه در این دوران مرتب با نشان دادن انگشت اتهام به سوی دیگر رقبای انتخاباتی، آنها را فاقد تعامل با رسانه‌ها و بحث آزاد خبر معرفی می‌کردند و تنها خود و گفتمان منسوب به خود را در این زمینه به عنوان تنها طاووس علیین شده دنیا می‌نامیدند ولی اکنون که چنین تنگ نظری‌ها در بحث رسانه‌ها در این افراد دیده می‌شود، این تصور به ذهن خطور می‌کند که نکند خدای نکرده بیشتر بیانات زیبایی که در دوران انتخابات در بحث تعاملات با رسانه‌ها عنوان شده بود تنها اختصاص به همان دوره رقابت‌های انتخاباتی بوده و اکنون که توفیق خدمت مجدد برای آنها حاصل شده بالطبع اجرای چنین وعده‌هایی را به بوته‌ فراموشی سپرده‌اند.

لذا در این خصوص و با توجه به مواردی که ذکر شد از استاندار خوزستان تقاضا داریم، که به این مسئله ورود کرده و به هر طریقی که صلاح می‌داند به چنین افرادی که در مرکز در حال نهادینه کردن این تبعیضات ناروای رسانه‌ای در خوزستان هستند تذکر دهد که لطفا چنین خرده فرمایشاتی را به منظور تفکیک رسانه‌ای در خوزستان تحت هیچ شرایطی توصیه یا ابلاغ نکنند زیرا دولت تدبیر و امید در شعارهای انتخاباتی خود به وجود مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی همیشه اذعان داشته است و بالطبع مردم خوزستان نیز با دیدن چنین خط و مشی‌های مترقی در دولت دوازدهم، رأی ۵۷ درصدی به روحانی داده‌اند پس بنابراین ایجاد چنین دسته بندی های تبعیض آمیز در بین رسانه‌ها که نماینده سلایق مختلف مردم جامعه هستند نه تنها در شأن چنین گفتمانی نیست بلکه می‌تواند اشتباهی بزرگی باشد که مقدمات بی‌اعتمادی و ریزش را در حمایت از سیاست‌های دولت دوازدهم ایجاد کند، سیاست‌هایی که امروزه دولت  به منظور اجرایی کردن هر چه بهتر آنها بیش از پیش به حمایت‌های مردمی نیاز دارد…….‌والسلام

احمدرضا رستمی- آبان ۹۶

پی‌نوشت: طاووس علیین یا طاووس بهشتی کنایه‌ای از خودبزرگ بینی کاذب/ داستانی از مثنوی مولوی