ماجرای تیتر روزنامه همدلی در مورد وزیران زن اماراتی
متنی خوب، با تیتری نه چندان دلچسب
روزنامه همدلی در روز شنبه ۲۹ مهر ماه ۹۶ با تیتر اولی روی دکه ها رفت، که به گواه برخی فعالان حوزه رسانه، تاحدودی مناقشه انگیز بوده است. به گزارش خورنا، روزنامه همدلی در مطلبی که با تیتر «زنان عرب؛ از زندهبهگوری تا وزارت» منتشر کرده بود به بیان مواردی در مورد تغییر نگاه حاکمان عرب منطقه خلیج فارس به مقوله زنان پرداخته است. این روزنامه همچنین روتیتری را انتخاب کردکه دیده نشد ؛ «دولت امارات زنان بیشتری را در کابینه خود گنجانده است که یکی از آنها ایرانیتباری بلوچ است» . با وجود اینکه در تمام متن ارسالی حتی جمله ای علیه زنان عرب زبان اماراتی وجود ندارد و به نوعی به انتقاد از سیاست «خواستیم، اما نشد» روحانی در ماجرای وزرای ایران بوده، اما تیتر این روزنامه به مذاق برخی فعالان عرب خوش نیامده است.
خورنا | سرویس سیاسی: متن کامل این مطلب به شرح زیر است.
دولت امارات زنان بیشتری را در کابینه خود گنجانده است که یکی از آنها ایرانیتباری بلوچ است
زنان عرب؛ از زندهبهگوری تا وزارت
آساره کیانی ـ همهساله ایرانیهای زیادی میروند امارات برای تفریح و حتی گاه بهطور خاص، برای نشستن پای کنسرتهای خوانندگان ممنوعالورود لسآنجلسی. درست است که زنان ایرانی هیچ نمایندهای در هیچکدام از وزارتخانههای کشورشان ندارند، درعوض، به کشور امارات متحده عربی، اگر بروند یک خانم ایرانیالاصل بلوچ را رویت خواهند کرد؛ درحالیکه لبخند به لب دارد، بر مسند وزارت علوم در این کشور توریستی حاشیه خلیج فارس نشسته و شاید این ساره خانمِ امیری هم از آن سوی آبهای نیلگون برای تمامی دختران بلوچی دست تکان دهد که تمامی آرزویشان داشتن یک مدرسه است تا نخواهند بعد از پایان دوره ابتدایی در خانه مرزی خود بنشینند.
در ایران هم قرار بود دولت دوزادهم سه زن را بهعنوان وزیر برگزیند؛ قراری نانوشته که جنبشی را در میان فعالان حقوق زنان بهپا کرد؛ گفتند به مرگ بگیریم تا به تب راضی شوند و حداقل به یکیاش رضایت بدهند؛ طوفان شب پیش از موعدی که قرار بود تعیین تکلیفی اساسی صورت بگیرد را یادمان هست و همه آن توئیتها با هشتگهای مولاوردی، وزیر زن، آموزش و پرورش؛ بعد هم که آقای رئیسجمهور آمد و گفت شرمنده، انگار آب سردی ریخته شد بر تمامی پیکره زنانهای که پیش از آن، با رنگهای بنفش، پای وعدهها، داد زده بودند، آنقدر که صدایشان گرفته شود.
پس طبیعی است که اگر به امارات بروید، «حسادت زنانه»تان گُل کند اما ساره تنها نیست و اصلا کار از حسادت میگذرد و به نوعی یاس و ناامیدی میکشد، زمانیکه تصویر هشت زن دیگر در کنار او با لبخندهای پهن و دندانهای سفید در یک کادر واحد به شما افاده میدهند.
بله از ایرانیها (تقریبا همه اقوامشان) اگر بپرسید، طوماری کهن از تاریخی زنانه همراه قهرمانیهای بزرگ و متمدانانه خود را برایتان شرح خواهند داد؛ زنان عربستانی تا به حال به محدودیتهایی عجیب خو کرده بودند اما حالا که آزاد شدهاند انگارنهانگار و طوری در یک کادر جاگرفته که انگار سالیان سال است دارند وزیر و وکیل میشوند؛ و خانمها و حتی آقایان ایرانی کمی خود را جمعوجور میکنند و همه حرفهایشان را در مورد قضیه عقبماندگی و زندهبهگوری و اینحرفها، قورت میدهند. آقای محمد بن راشد آل مکتوم، نخستوزیر امارات هم کاری به این حرفها و گذشتهها ندارد و در حکمی این ۹ زن را بهعنوان وزیران کابینه جدید خود منصوب می کند.
بله؛ چشم اماراتیها هم انگار به عربستان افتاده؛ معلوم نیست برای این است که از زیر فشارهای حقوق بشری، خود را برهانند که یکباره دست به تغییراتی در حوزه زنان زدهاند یا هرچیز دیگر اما دست به دست هم دادهاند تا با یک همدستی پرسر و صدا، زنان را توی بوق و کرنا و رقص عربیشان کنند. اینطور که پیش میرود باید منتظر قطر و کویت و بقیه کشورهای اینطوری باشیم شاید هم با این تکانهها کمی از تاریخ کهن و جمعیت بالا و زنانگیهای قدیمی خودمان دور بشویم و به زمان حال بیاندیشیم.
بعد از همان جلسهای که رئیسجمهور گفت شرمنده است، تنها گزینه مذکور وزارت در ایران، در حالی چادر خود را موقع پایینآمدن از پلهها جمع میکرد، که از یک معاونت زنانه به یک معاونت محیط زیستانه جابهجا شد.
آساره کیانی ـ همهساله ایرانیهای زیادی میروند امارات برای تفریح و حتی گاه بهطور خاص، برای نشستن پای کنسرتهای خوانندگان ممنوعالورود لسآنجلسی. درست است که زنان ایرانی هیچ نمایندهای در هیچکدام از وزارتخانههای کشورشان ندارند، درعوض، به کشور امارات متحده عربی، اگر بروند یک خانم ایرانیالاصل بلوچ را رویت خواهند کرد؛ درحالیکه لبخند به لب دارد، بر مسند وزارت علوم در این کشور توریستی حاشیه خلیج فارس نشسته و شاید این ساره خانمِ امیری هم از آن سوی آبهای نیلگون برای تمامی دختران بلوچی دست تکان دهد که تمامی آرزویشان داشتن یک مدرسه است تا نخواهند بعد از پایان دوره ابتدایی در خانه مرزی خود بنشینند.
در ایران هم قرار بود دولت دوزادهم سه زن را بهعنوان وزیر برگزیند؛ قراری نانوشته که جنبشی را در میان فعالان حقوق زنان بهپا کرد؛ گفتند به مرگ بگیریم تا به تب راضی شوند و حداقل به یکیاش رضایت بدهند؛ طوفان شب پیش از موعدی که قرار بود تعیین تکلیفی اساسی صورت بگیرد را یادمان هست و همه آن توئیتها با هشتگهای مولاوردی، وزیر زن، آموزش و پرورش؛ بعد هم که آقای رئیسجمهور آمد و گفت شرمنده، انگار آب سردی ریخته شد بر تمامی پیکره زنانهای که پیش از آن، با رنگهای بنفش، پای وعدهها، داد زده بودند، آنقدر که صدایشان گرفته شود.
پس طبیعی است که اگر به امارات بروید، «حسادت زنانه»تان گُل کند اما ساره تنها نیست و اصلا کار از حسادت میگذرد و به نوعی یاس و ناامیدی میکشد، زمانیکه تصویر هشت زن دیگر در کنار او با لبخندهای پهن و دندانهای سفید در یک کادر واحد به شما افاده میدهند.
بله از ایرانیها (تقریبا همه اقوامشان) اگر بپرسید، طوماری کهن از تاریخی زنانه همراه قهرمانیهای بزرگ و متمدانانه خود را برایتان شرح خواهند داد؛ زنان عربستانی تا به حال به محدودیتهایی عجیب خو کرده بودند اما حالا که آزاد شدهاند انگارنهانگار و طوری در یک کادر جاگرفته که انگار سالیان سال است دارند وزیر و وکیل میشوند؛ و خانمها و حتی آقایان ایرانی کمی خود را جمعوجور میکنند و همه حرفهایشان را در مورد قضیه عقبماندگی و زندهبهگوری و اینحرفها، قورت میدهند. آقای محمد بن راشد آل مکتوم، نخستوزیر امارات هم کاری به این حرفها و گذشتهها ندارد و در حکمی این ۹ زن را بهعنوان وزیران کابینه جدید خود منصوب می کند.
بله؛ چشم اماراتیها هم انگار به عربستان افتاده؛ معلوم نیست برای این است که از زیر فشارهای حقوق بشری، خود را برهانند که یکباره دست به تغییراتی در حوزه زنان زدهاند یا هرچیز دیگر اما دست به دست هم دادهاند تا با یک همدستی پرسر و صدا، زنان را توی بوق و کرنا و رقص عربیشان کنند. اینطور که پیش میرود باید منتظر قطر و کویت و بقیه کشورهای اینطوری باشیم شاید هم با این تکانهها کمی از تاریخ کهن و جمعیت بالا و زنانگیهای قدیمی خودمان دور بشویم و به زمان حال بیاندیشیم.
بعد از همان جلسهای که رئیسجمهور گفت شرمنده است، تنها گزینه مذکور وزارت در ایران، در حالی چادر خود را موقع پایینآمدن از پلهها جمع میکرد، که از یک معاونت زنانه به یک معاونت محیط زیستانه جابهجا شد.