در کمیته کنترل و پیشگیری از طلاق استان مطرح شد:

شباهت اصالت نیست

خورنا | فرهنگی:

این جمله را چندی پیش در یکی از صفحات یک فروشگاه اینترنتی دیدم . جمله ای که باید با تعمق بیشتری به آن نگریست . جمله ای که می تواند هزاران سخن ناگفته را در پس خود نهان کرده باشد.
احساس کردم از وقتی که جنس های چینی بدلی که بسیار هم شبیه اصل ها هستند در بازار ما رواج پیدا کرده گویی بسیاری از فرهنگ ها را هم در رفتار افراد با خود همراه نموده مثل فرهنگ شبیه سازی !!!!!!
فرهنگ شبیه سازی را می توان امروزه در میان افراد جامعه هم مشاهده کرد. افرادی که سعی می کنند شبیه شخص یا افراد دیگری باشند . افرادی که نقش آدمهای با اصالت یا نقش آدم های متمول را بازی می کنند.
اما به راستی اصالت چیست ؟
واقعاً اصالت آدم ها در چیست ؟
در فرهنگ معین اصالت به معنای نژاده بودن و نجابت داشتن است و در فرهنگ دهخدا به معنای شرافت و نجابت و اصلی شدن است . اما امروزه بیشتر اصالت را به محل زندگی افراد و این که هفت نسل قبلی شان در کدام شهر بوده ، نسبت می دهیم .
آیا واقعا” این چنین است یا نه ؟ اصالت به فرهنگ خانوادگی افراد است. به تصور من اصالت افراد در نجابت آنهاست ، در گفتمان درون خانوادگی آن هاست. شاید اصالت یک خانواده را بتوان در ادبیات گفتاری پدربزرگ و مادربزرگ های یک خانواده و یا بزرگ ترهای فامیل آن پیدا کرد. وقتی هنوز مادربزرگ ها و پدر بزرگ های یک خانواده از الفاظ سخیف و کوچه بازاری و یا با کمال تاسف رکیک در خانواده حرف می زنند آیا می توان از فرزندان و نوه ها و نتیجه ها انتظار ادب و نزاکت و بزرگ منشی داشت ؟
البته نمی توان این مورد را تعمیم افراطی داد و به عنوان یک قاعده ی کلی در نظر گرفت ، چرا که به قول چالمرز حتی اگر بتوان اصل استقرا را در شکل احتمالی آن توجیه کرد ، مسائل بیشتری گریبانگیر استقراگری محتاط تر ما می شود . و این مسایل بیشتر مربوط به مشکلاتی است که هنگام تعیین میزان احتمال قانون یا نظریه ای با توجه به قراین مشخص با آن مواجه می شویم .
این موضوع شاید امروزه با اصطلاح طرفداری از مد و تاثیر فضای مجازی و یا چنین مسائلی توجیه شود اما اصالت رفتاری می تواند جدای از پوشش و دکوراسیون منزل و یا ماشین و حتی متاسفانه تحصیلات این افراد باشد. چنانچه هانسون در مورد مشاهده و دیدن می گوید :
آن چه یک مشاهده گر می بیند و در واقع تجربه ی بینایی مشاهده گر هنگام نگاه کردن به شیء است و تا حدی به تجارب گذشته ، معرفت و انتظارات وی بستگی دارد. پس در این جا می توان بحث اصالت را بهتر درک کرد زیرا ما به عنوان نظاره گر رفتار افراد گاهی با توجه به انتظارات و پیش فرض های قبلی مان به آن ها توجه می کنیم.
این که افرادی سعی می کنند تا مثلا” با شرایط زمانه خود را پیش ببرند و تنها از این شرایط ، شکل و شمایل جدید و یا تن صدای جدید و یا لهجه ی نو را آموخته اند ، آن ها با این ابزار می خواهند خود را متمدن و متجدد جلوه دهند غافل از این که نمی توانند فرهنگ خانوادگی شان را از کنه رفتارشان پاک کنند.
چندی پیش با تعدادی از دانشجویانم این موضوع را به عنوان یه مورد پژوهشی بررسی کردیم و با مثال های جالبی روبرو شدیم . در میان موردها پارادوکس های عمیقی به چشم می خورد مثلا” خانواده هایی که هم جشن هالوین می گیرند و هم چهارشنبه سوری یا افرادی که هم کریسمس پارتی دارند و هم جشن نوروز یا هم ولنتاین پارتی و هم روز سپندارمزگان . داشتن هر دوی این ها با هم به نوعی در برزخ فرهنگی فرو رفتن است زیرا تکلیف هنوز معلوم نیست این طرف یا آن طرف !!!!!!
اما آن چه که واضح است نقش پر رنگ خانواده است که می تواند در اصلاح و تربیت نسل های آینده نقش داشته باشد . نقشی که در آن مادر بزرگ و پدربزرگ همچنان قداست و حرمت داشته باشند و در حضورشان بلند حرف زدن و داد و فریاد اصائه ادب باشد نه این که با کمال ناباوری و با وقاحت تمام پدر بزرگ و مادربزرگ هم در حضور نوه و فرزندان فیلم های پورن تماشا کند که در این صورت اصالت و فرهنگ از کل آن خانواده رخت بربسته است !!!!!!!
پس باید به نوعی بتوان خود را همراه با شرایط جدید نموده و از آموزه های گذشته استفاده کرد . سلارز به دو تصویر از انسان اشاره می کند یکی تصویر علمی انسان و دیگری تصویر واقعی و عادی انسان . تصویر علمی انسان همانی است که در زندگی
روزمره مشاهده می کنیم و رفتارها و کردارهای آشکار او را شامل می شود . تصویر واقعی انسان تصویر عینی من و شماست که قابل ملاحظه و مشاهده است.
اگر بخواهیم تصویر علمی را بر تصویر واقعی منطبق سازیم به علت قابلیت ناپذیر بودن رفتارها و احساس ها و افکار آدمیان این امر ممکن نخواهد بود در حالی که می توان تصویر واقعی را به تصویر علمی افزود و دوگانگی بین آن ها را از میان برداشت . وحدت آن چه تصویر علمی بیان می دارد با آن چه تصویر انسان در زندگی هر روزه به شمار می آید اتحادی راهگشاست.
پس می توان چنین استنباط کرد که برای اصیل بودن و در عین حال امروزی بودن باید رفتارهای فرهنگی مان را نو کنیم نه فقط لباس ها و تکیه کلام هامان را و این رفتارهای فرهنگی در ادبیات گفتاری مان و عمل به آن ها خود را نشان می دهد . چنان چه ما در کلام از تزویر و ریا و دروغ بیزار باشیم و در عمل خلاف آن را ثابت کنیم قطعا” پس از مدتی اعتماد عمومی را از دست خواهیم داد . اگر کلام محبت آمیز و آگاهانه در قاموس فردی مان جایگاهی نداشته باشد به طور حتم جایگاه فردی مان از دست می رود پس باید در این هیاهوی زمانه کاری کنیم تا گاهی هم دلمان برای خودمان تنگ شود !!!!!

دکتر شبنم آفرین

دکترای مدیریت، عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور گیلان