“شعر عاشورایی”(بخش پنجم)

خورنا | فرهنگی:

دو شاعر عاشورایی با دو نگاه‌ متفاوت
محتشم کاشانی(نگاهی عاطفی)
عمان سامانی(نگاهی عرفانی)

تا عَلَم عزای حسین برپاست یعنی تا قیام قیامت شعر باشکوه محتشم کاشانی زینت دفتر روزگاران خواهد بود و نو به نو هر سال و همه سال در دهه ی محرم با طراوتی دیگرگونه تر خواهد بالید شعری که با آن همگان و همگان بر سر و سینه می زنند و سر و دستار پاره می کنند و خون می گریند.
محتشم شاعر “عامه” است و با شکوه شعر خویش تا همیشه ی تاریخ، سیلاب اشک را بر رخسار عزاداران حسینی جاری می کند.
مرکز شعر محتشم “عطش” است-تشنگی امام حسین و یاران او- او می گوید: هر دیو و ددی در روز عاشورا سیراب است اما سلیمان کربلا یعنی ابا عبدالله از شدت تشنگی نگین پادشاهیش را می مکد:
بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکید
خاتم ز قحطِ آب، سلیمان کربلا

ترکیب بند معروف او جریانی است سراسر اشک و عزا:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و جه ماتم است…

کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

این یعنی بعد عاطفی عاشورا همان بعدی که محتشم از آغاز تا انجام دوازده بند خویش آن را به بانگ بلند فریاد می زند.
در شعر محتشم صبح عاشورا تاریک است:

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

و جریان گودال قتلگاه تلخ است و ناشیرین، او با حسن تعلیلی شگفت با سوز و آه و ضجه می سراید:

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سربرهنه برآمد ز کوهسار

او خورشید را چون زنی عزا دار تصویر می کند که در عزای حسین ع سر برهنه به کوهسار طلوع می کند،
فضای ترکیب بند محتشم فضایی متراکم از درد است و اندوه:
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد وبگریست زار زار

نوع نگاه محتشم نگاهیست از ناله و زخم و اندوه لبریز، مصراع مصراع شعر او شِکوه است و شکایت تا آنجا که حتی ملایک را اندوهگین و ماتم زده می بیند و می نمایاند:
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است

و اما نگاه عمان سامانی نگاهی دیگر است، تشنگی بی معناست، هر که طرح روشنی از ایمان و عظمت حسین را در جان شیفته و شیدای خویش دارد سیراب وحدت است و توحید، اصحاب عاشورا از جام طهور عشق بسیاران نوشیده اند و بسیاران می نوشند، چشمه چشمه عشقند و دریا دریا دلدادگی محض،
اصل بر تشنگی بود آن روز، اصلا آنان به دنبال تشنگی بودند و عطش را‌می جستند، و علقمه و آب دستاویزی و رمزی:
این عطش رمز است و عاشق واقف است
سر حق است این و عشقش کاشف است

…می گرفتی از شط توحید آب
تشنگان را می‌رساندی با شتاب

حسین و یارانش با چهره هایی روشن و شاد،در روزی خورشیدی، آرامشگاه ِمقتل را طرحی از وصل می ریزند، مقتل یعنی قرارگاه وصال معشوق، یعنی وعده گاه شادمان رسیدن ها و پیوستن ها

سر خوشم آن شهریار مهوشان
کی به مقتل پا نهد دامن کشان

عاشقان خویش بیند سرخ‌رو
خون روان از جسمشان مانند جو

غرق خون افتاده بر بالای خاک
سوده بر خاک مذلت روی پاک

جان به کف برگرفته از بهر نیاز
چشمشان بر اشتیاق دوست باز

نگاه عمان سامانی در مثنوی بلند “گنجینه الاسرار”
نگاهی بسیار عارفانه است دیگرطور می بیند و دیگر طور ترسیم می کند، نگاهی که خواص آن را می فهمند و می خواهند، عاشورایی که او ترسیم‌می کند، بزم عشق است و هنگام و هنگامه ی وصال بی دریغ معشوق..
او در ترسیم عرفانی آب آور کربلا، عباس این گونه ‌می سراید:
روز عاشورا به چشم پر ز خون
مشک بر دوش آمد از شط چون برون

شد به سوی تشنه کامان رهسپر
تیرباران بلا را شد سپر

پس فرو بارید بر وی تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز

اشک چندان ریخت بر وی چشم مشک
تا که چشم مشک خالی شد ز اشک

خوش نباشد از تو شمشیر آختن
بلکه خوش باشد سپر انداختن

مژه داری احتیاج تیر نیست
پیش ابروی کجت شمشیر چیست؟!

در برابر معشوق باید سپر افکند، آختن شمشیر شرط عشقبازی نیست، تا تیر مژه هست و ابروی کج چون شمشیر معشوق جایی برای تیر و شمشیر باقی نمی ماند.
تکمله: از نگاه محتشم اصحاب عاشورا بسیاران تشنه اند چرا که آب را از آنان دریغ ‌کرده اند عطش دارند و آب می جویند، اما از نگاه عمان سامانی حسین ع و اصحابش تشنه ی تشنگی اند و با جانی پر بهجت و منبسط عطش جویانند‌.

___
محتشم‌کاشانی: شاعر پارسی‌گوی سدهٔ دهم هجری و هم‌دوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی، شغل اصلی محتشم بزازی و شَعربافی بود و تمام عمر خود را در کاشان زیست.
عمان سامانی:میرزا نورالله عمان سامانی ملقب به تاج الشعرا و متخلص به عمان از شعرای پرآوازه ی آیینی در نیمه دوم سده ۱۳ و اوایل سده ۱۴ هجری است.

دکتر حشمت اله پاک طینت | استاد دانشگاه و کارشناس ادبیات صداو سیما

بخش اول:
khoorna.com/110217

بخش دوم:
khoorna.com/110218

بخش سوم:
khoorna.com/110220

بخش چهارم:
khoorna.com/110221

بخش پنجم:
khoorna.com/110222

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *