این «ژن» حاشیهساز
رضا صادقیان
طی روزهای گذشته مصاحبه پسر محمدرضا عارف با یکی از تلویزیونهای اینترنتی بیش از دیگر موضوعات مطرح شده در فضای سیاسی حاشیهساز شد. سخنانی که حتی حدس و گمانها درباره چیدمان کابینه دولت دوازدهم را با اندکی چالش روبرو کرد، حداقل برای چند ساعتی به جای اطلاعرسانی از گزینههای مطرح برای کسب کرسی صندلی شهرداری تهران، نام عارف و «ژن خوب» در صدر فضای مجازی و حتی طرح پرسش از بینندگان صدا و سیما نشست. واژه ژن خوب به همان ترتیبی که کلمه «لوله» در مناظرههای انتخاباتی اخیر از عبارتی کاربردی به میدان سیاست کشیده شد، حال با کلمهای دیگر روبرو هستیم که از این به بعد در عرصه سیاسی به شکلی نامرتبط با معنای تخصصی و اصلی خود مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
تفکر فرزند دکتر عارف داری دو بخش است، قسمتی که میتوان تا حدودی با آن موافقت و دلایلی برای اثبات تجربی آن به مخاطبان ارایه کرد و بخشی دیگر که مدعای قابل اثباتی براساس سابقه کار، تواناییها خاص و ارتباط سیاسی نیست و چه بسا خلاف آن به اثبات برسد! همین که فرزند بسیاری از مسولان با نامخانوادگی شناخته میشوند و کمتر کسی نام کوچک آنان را به یاد میآورد، نشانهای روشن از اثبات نشدن موضوع دوم براساس «توانایی» خاص است. در واقع فرد قبل از آنکه با اسم نادر، حسین، مرتضی و دیگر اسمها شناخته شود، یا مورد تحصیلات و تخصص وی محل اعتنا واقع گردد، با نامخانوداگی پدر معرفی و شناخته میشود.
به تکه نخست ادعا میپردازیم؛ عبارت چالشساز «ژن خوب» را مقداری نوازش میکنیم و بدون در نظر داشتن تبعات منفی تفکر «ژن»گرایی آن عبارت را به «تیز هوشی» یا «ضریب هوشی بالا» تغییر میدهیم. گمان میکنیم گوینده آن کلام در یک لحظه به گفتار و وزن کلمات و بارمعنایی آن جملهها در ذهن مخاطب دقت نکرده و به جای آن کلمه از عبارتی دیگر استفاده کرده است. هوشی که توانسته با تواناییهای قائم به خود اقدام به خلاقیت کند و براساس همان توانایی انحصاری که در اختیار وی و شماری از انسانهای دیگر است با یافتن راهکارهای اقتصادی، اجتماعی و سایر حوزهها به موفقیت چشمگیر دست یابد. بدون تردید چنین فردی در موقعیت برابر با سایر انسانها از منظر جایگاه قرار داشته و صرفا براساس هوش خویش موفقیت کسب کرده است. چنین مواردی بدون تردید به هوش و ذکاوت هر فردی بستگی دارد، مسئلهایی که قابل اثبات است و به جای بیان ارتباطات خانوادگی به خود موضوع میپردازد. در این زمینه میتوان به موفقیت برخی از شرکتهای دانش بنیاد، نرمافزارهای اطلاعرسانی و سایتهای خرید اینترنتی اشاره کرد.
بخش دوم؛ جایگاه فردی که در ساختار سیاسی کلان رشد و نمو پیدا میکند، دختر وزیر، پسر معاون اول، داماد دبیرکل و… در همین گام اول با هر فرد دیگر حتی با ضریب هوشی فوقالعاد قابل قیاس نیست. در اولین قدم، فردی که با نام خانوادگی پدر، مادر و ارتباطات درون قدرت شناخته میشود، حتی اگر فاقد هوش کافی و یا دانش باشد، به دلیل وجود همان رابطهها در مرتبهای بالاتر از دیگران قرار میگیرد. چنین فردی درون کشورمان، در صورتی که نخواهد از این امتیازها استفاده نکند تنها یک راه دارد، به مکانی برود که کسی وی را نشناسد و اعتبار خاصی برای خانواده وی قائل نشود! سخن از کشور خودمان است، در بسیاری از کشورها اروپایی با توجه به قوانین وضع شده فرزندان هیچ کدام از مسولان از جایگاهی خاصی برخوردار نیستند و حتی نمیتوانند به اسم شرکت خصوصی مشغول فعالیت تجاری و مالی شوند در کشور ما معمولا چنین اتفاقی رخ نمیدهد، به بیانی دیگر افراد نهایت استفاده را از جایگاه خود میبرند و به صورتی غیرقابل باور به اوج شکوفایی میرسند. به این ترتیب نمیتوان از هوش بالا سخن گفت، بحثی درباره دانش و تحصیلات تخصصی نیست، شما از جایگاهی خاص برخوردار بودید که دیگران نبودند، دلیل موفقیت نه ضریب هوشی که وضعیت بسیار متفاوت و دست نیافتنی بوده است!
چندان مهم نیست فرزند آقای عارف، پسر و دختر برخی دیگر از مسولان درباره هوش سرشار خود اینجا و آنجا سخن بگویند و گلایههای بیان شده از سوی شهروندان را در فرصتی مناسب و حتی از پشت تریبون مجلس شورای اسلامی پاسخ دهند. نکته مهمتر اینجاست، ادعای چنین اشخاصی برای کسانی که در زندگی روزمره خود بعضا با این افراد صاحب جایگاه خاص خانوادگی برخورد دارند تفاوت دارد، شهروندان در نگاه اول عمق تفاوتها را متوجه میشوند و پافشاری برای روشن کردن ابهامها و ارتباط برقرار ساختن میان آن فعالیتهای انجام شده به ضریب هوشی و ژن خوب نه تنها آن موفقیتهای خاص را برای عموم مردم باورپذیر نخواهد کرد، بلکه زمینه بیاعتمادی روز افزون مردم را نسب به کل دستگاه سیاسی ایجاد میکند.