حاشیههای یک راهپیمایی
رضا صادقیان
مقام رهبری در خطبههای نماز عید فطر گفتند: « آتش به اختیار بهمعنای کار فرهنگی خودجوش و تمیز است. معنیاش این است که در تمام کشور، صاحبان اندیشه، فکر و همت، کار را خودشان پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند. آتش به اختیار بهمعنای بیقانونی، فحاشی و طلبکارکردن مدعیان پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی نیست؛ نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم، آرامش، حفظ قوانین و عدم سوءاستفادهی دشمن باشند.»
روز جمعه هفته گذشته شیوه برخورد برخی از شهروندانی که در راهیپمایی روز قدس شرکت کردند و شعارهایی علیه رئیس جمهور و برخی از شخصیتهای سیاسی سردادند، نه تنها واکنشی از جنس قانونشکنی و نشناختن وضعیت سیاسی کشور بود، بلکه با این نحوه عملکرد پیام نامتحد بودن، توجه نداشتن به عرفهای جامعه و تفرقه افکن را به نمایش گذاشتند. مهم نیست ما طرفدارا رئیس دولت فعلی و یا دیگر کاندیدا در انتخابات اخیر بوده باشیم، همین که جایگاه قانونی را به رسمیت نشناخته و به بهانه بیان نظرات مختلف تفسیری ناصواب از گفتههای شخص اول ممکلت مراد کنیم، جفا به قانون و جایگاه رسمی نهادهای سیاسی است.
رئیس جمهور، ریاست مجلس شورای اسلامی، رئیس قوه قضاییه و هر کدام از مسئولان کشوری قبل از آنکه گرایش سیاسی و فکری آنها مهم باشد، جایگاه آنان از منظر قانون و قانونگذاری مهم است. مقامی که توسط قانون حمایت میشود و در مرتبهای خاص قرار دارند، به عبارتی جایگاه قانونی آنان در مقایسه با گرایش سیاسی آنان از الویت برخودار است. شاید ما به برخی از گفتهها و یا رفتارهای سیاسی آنان به عنوان جریان اصلاحطلب و یا اصولگرا نقد داشته باشیم و کنشهای آنان را قبول نکنیم، آن نقدها را میتوان نوشت و گفت، ولی بیحرمتی به آن جایگاه نه تنها زمینه بدرفتاری و تندخویی را در عرصه سیاسی میگشاید و دامنه این بی احترامیها به یک فرد و جریان سیاسی ختم نخواهد شد، بلکه نشان میدهد به متن قانون و جایگاه قانونی نیز بیتوجه بودهایم و براساس سلیقه مسائل ملی و قانونی را به خواستهها و برداشتهای سیاسی خود فروکاستهایم.
پیشه کردن « بیقانونی و فحاشی» ارتباطی با سخنان اخیر رهبری درباره آتش به اختیار ندارد؛ از همان روزی که ایشان در جمع برخی از نیروهای جوان چنین سخنانی را بیان کردند نیز نداشت، با این حال بودند و هستند کسانی که با برداشتهای خاص از سخنرانی ایشان و برخی از مسئولان رفتارهای نادرست و قانون شکنانهای را پیشه میکنند و گمان میکنند راه صحیح و بدون هزینهای را دنبال کردند. اینکه در یک راهپیمایی که شعار وحدت سر داده میشود و از ایران، افغانستان، لندن، تاجیکستان و برخی از کشورها شعار حمایت از قدس شریف شنیده میشود عدهای علیه بالاترین مقام اجرایی کشور صفبندی کنند و با سردادن بدترین شعارها به استقبال ایشان بروند، نه تنها آن وحدت را به هیچ گرفتهاند بلکه راهپیمایی روز قدس را نیز با حاشیههای روبرو ساختند که متاسفانه آن حاشیههای اشتباه و نادرست تمام آن رویداد بزرگ را تحت تاثیر خود قرار داد. افسوس.
سخن گفتن درباره حاشیههای روز جمعه و برخوردی که با برخی از کارگزاران نظام صورت گرفت نشانهای روشن کوته فکری و بداخلاقی بود. اینکه چنین تندخویی به رویدادهای بعد از انتخابات و اعلام نتیجه نهایی آن بازمیگردد مهم نیست، مهمتر از آن به رسمیت نشناختن قانون است. توجه نداشتن به مسائلی مهم و اساسی که کشور درگیر آنهاست، نادیدن گرفتن امنیت و ثبات سیاسی و امنیتی که بدون این مولفهها نمیتوانیم فردایی با آرامش را بسازیم. وقتی عدهای ترجیح میدهند با هیاهو سخن خویش را به زبان جاری کنند، نباید از دیگران توقع داشت به این جو تندخویی و آتشبیاری دامن نزنند و خواستههای چالشساز خویش را مطرح ننمایند. بهتر آن است که کسانی که خود را به عنوان نیروی انقلابی باور دارند، قبل از هر کدام از شخصیتهای دینی و سیاسی به نقد این رفتار فاجعهبار واکنش نشان دهند. بیحرمتی به جایگاه قانونی زمینه بیاعتنایی به ساختار قدرت را در پی خواهد داشت، سکوت به هر بهانهای جایز نیست.