روان شناسی مدیریت شهری
خورنا – روان شناسی مدیریت شهری
?این روزها شاهد حضور افرادی با رشته های تحصیلی مختلف ، تجربه های متفاوت در سطوح مدیریتی ، البته همه ناجی و برنامهریز برای برون رفت کلانشهرها، شهرها، روستا و… از وضعیت بغرنج کنونی میباشیم.
هر کدام با سلایق و نگرشهای فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاصی پا به عرصهی رقابت گذاشتهاند تا پیگیر مطالبات بر حق مردم بوده و مدیریت شهری را از این روزمرگی فرسایشی نجات دهند.
?هدف از نگارش این چند سطر نوشتاری پرداختن به مقولهی احساس وظیفه و تکلیف نیست بلکه برجسته کردن یکی از ارکان مهم مدیریت شهری، یعنی روان شناسی این حوزه است که متاسفانه تاکنون مورد توجه مدیران و برنامه ریزان شهری قرار نگرفته است؛
در این نوشتار بر ضرورت نگاه مدیران و برنامهریزان شهری نسبت به دریافت خدمات روان شناختی و روان شناسی مدیریت برای طراحی و مبلمان شهری ، محرکهای دیداری، شنیداری و… تاکید شده و لزوم رعایت زیباشناختی معماری شهری را یادآوری می نماید.
برای داشتن جامعه ای پویا با مدیریت شهری منسجم ، نیازمند مهندسی فرهنگی بدون تعارض با اندیشههای همگرا هستیم. امروزه بسیاری از شهرها و کلانشهرها از نوعی تنیدگی ساختاری، بی هویتی و بدقوارگی رنج می برند که ناشی از هجوم مدل ها و الگوهای معماری دیگر فرهنگهاست که از غفلت متولیان شهری که کمتر دغدغه اصالتها و حفظ هویتهای معماری خودی را دارند، تاثیر پذیرفته و با جذبه های کاذب روندی فرسایشی-روانی را در طولانی مدت ایجاد نموده است.
?شهرنشینی بر رفتار انسان تاثیر گذاری دو سویه دارد، یعنی هم تاثیر گذار است و هم تاثیر پذیر! روندی که می تواند مثبت و سازنده بوده و امنیت، بهداشت، رفاه اجتماعی و… را در پی داشته باشد یا برعکس منفی، مخرب و ویرانگر مثل گسترش انواع بزهکاری و آسیب های اجتماعی ناخوشایند نابودگر …
?واقعیت این است که شهرنشینی تاثیرات مخرب زیادی بر پیکرهی الگوهای رفتاری غریزی انسان ها وارد کرده است، شهرهای شلوغ هرچند خدمات و امکانات بیشتری را در خود جای دادهاند، اما متاسفانه شیوع بیماری های روانی و اختلالات عصبی در این شهرها از گسترهی بیشتری برخوردار می باشند. وقتی از دید علمی و پژوهشی به آمارها نگاه کنیم، متوجه میشویم که شیوع و شدت آسیب های اجتماعی در کلان شهرها و شهرهای بزرگ بسیار بیشتر از شهرهای کوچک است، همان نظریه مرکز-پیرامون (هر چند مبحثی مهم از حوزهی روان شناسی رشد می باشد)، در این مورد صدق داشته و قدرت تعمیم پذیری به خود می گیرد، بدین منظور که هر چه از (مرکز ) کلان شهر ها و شهرهای بزرگ به سمت ( پیرامون ) شهرهای کوچک و روستاها برویم، از شدت و تنوع اختلالات و بیماریهای روانی کاسته شده ساختار فرهنگی، اصالتی و هویتی، محیطهای فیزیکی و زیستی از انسجام و پایداری بیشتری پیروی می کنند.
?پروژه های شهری باید با معماری و بافت فرهنگ مردمان ساکن در آن شهر همخوانی داشته و نوعی احساس تعلق و آرامش سازی روانی-محیطی ملموسی در شهروندان ایجاد نماید.
برای بهره گیری از این ترند روان شناختی ، مدیران شهری باید پیوست فرهنگی و تامین بهداشت روانی را با کمک گرفتن از روان شناسان اجتماعی و پویایی گروهی به منصهی ظهور برسانند. متاسفانه خلأ ناشی از عدم آشنایی مدیران شهری با دستاوردهای این علم (روان شناسی مدیریت) بر فشردگی روانی زندگی شهرنشینی افزوده و گسترش اختلالات روانی را با گسترهی بیشتری نمایان می سازد. ادامهی این روند خواسته یا ناخواسته به فروپاشی الگوهای رفتاری غریزی در انسان های شهرنشین منجر شده و نوعی از هم گسستگی روانی که پیش زمینهی افسردگی، آستنی، نورآستنی، اضطراب، استرس، اسکیزوفرنی، پارانویا و… را ایجاد می نماید .
مدیران و برنامه ریزان شهری، باید بر مبنای اصول روان شناختی و زیباشناختی، در طراحی مبلمان شهری به عنوان یک مکان زیستی-انسانی، نیاز اکثریت شهروندان در ایجاد فضا، مکان، امکانات، آرایش سازهای و… مد نظر قرار داده و در پروژه سازی، توزیع جغرافیایی، مکان یابی و… ملزم به رعایت این اصول شوند.
۹۶/۱/۳
منصور کاووسی
روان شناس و آسیب شناس اجتماعی